cipher
/ˈsaɪfər//ˈsaɪfə/
معنی: رمز، حروف یا مهر رمزی، عدد صفر، صدر، سری کردن، صفر گذاردن، برمز دراوردن، حساب کردن
معانی دیگر: آدم دون پایه یا کم اهمیت، نوشته ی سری، نشانه های رمزی (رجوع شود به: code)، پیام رمزی، کد، رمز به کار بردن، به صورت رمز بیان کردن، (از ریشه ی عربی)، صفر، این نشان: 0، رقم، شماره، پیکر، عدد، حساب کردن بارقام

بررسی کلمه
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the sign 0; naught or zero.
• مترادف: aught, naught, nothing, zero
• مشابه: nil
• مترادف: aught, naught, nothing, zero
• مشابه: nil
- The number one million contains six ciphers.
[ترجمه گوگل] عدد یک میلیون شامل شش رمز است
[ترجمه ترگمان] این رقم شامل شش صفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این رقم شامل شش صفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a system that substitutes letters and symbols for the letters and symbols contained in a written message in order to conceal its meaning; code.
• مترادف: code, cryptography
• مشابه: acrostic, anagram, cryptogram
• مترادف: code, cryptography
• مشابه: acrostic, anagram, cryptogram
- The spy's message was written using a cipher.
[ترجمه گوگل] پیام جاسوس با استفاده از رمز نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان] پیام جاسوسی توسط یک رمز نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پیام جاسوسی توسط یک رمز نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: any Arabic numeral; number.
• مترادف: digit, number, numeral
• مشابه: figure, integer, notation, sign, symbol
• مترادف: digit, number, numeral
• مشابه: figure, integer, notation, sign, symbol
• (4) تعریف: a person or thing thought to be without importance; nonentity.
• مترادف: nobody, nonentity, nothing, unperson
• مشابه: naught, nonperson, nullity
• مترادف: nobody, nonentity, nothing, unperson
• مشابه: naught, nonperson, nullity
- In the big city he felt like a cipher.
[ترجمه مهتاب] در آن شهر بزرگ او احساس کم اهمیتی ( تنهایی ) می کرد|
[ترجمه گوگل] در شهر بزرگ احساس می کرد که یک رمز است[ترجمه ترگمان] در شهر بزرگ احساس یک صفر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: ciphers, ciphering, ciphered
حالات: ciphers, ciphering, ciphered
• : تعریف: to do arithmetical calculations.
• مترادف: calculate, compute, count, figure, reckon
• مشابه: add, estimate, number, total
• مترادف: calculate, compute, count, figure, reckon
• مشابه: add, estimate, number, total
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to write (a message) in code.
• مترادف: code, encode
• متضاد: decipher
• مشابه: translate
• مترادف: code, encode
• متضاد: decipher
• مشابه: translate
• (2) تعریف: to solve (a problem) by using arithmetic; calculate.
• مترادف: calculate, compute, figure, solve
• مشابه: add, count, estimate, reckon, total
• مترادف: calculate, compute, figure, solve
• مشابه: add, count, estimate, reckon, total
جمله های نمونه
1. a cipher had been concealed among the lines of his poem
رمزی در سطور شعر او پنهان شده بود.
2. hassan is no more than a cipher in this organization
در این سازمان حسن کاملا صفر است (کم اهمیت است).
3. they corresponded with each other in cipher
آنها به طور رمزی با هم در مکاتبه بودند.
4. The message was written in cipher.
[ترجمه گوگل]پیام به صورت رمزی نوشته شده بود
[ترجمه ترگمان]این پیام رمزی نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این پیام رمزی نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The glasses were engraved with the Queen's cipher.
[ترجمه گوگل]روی عینک رمز ملکه حک شده بود
[ترجمه ترگمان]این عینک با رمز ملکه حک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این عینک با رمز ملکه حک شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. At work, she was a cipher, a functionary, nothing more.
[ترجمه گوگل]در محل کار، او یک رمزگذار بود، یک کارمند، نه چیزی بیشتر
[ترجمه ترگمان]در این کار، او یک کارمند بود، یک کارمند، نه بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این کار، او یک کارمند بود، یک کارمند، نه بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. To her employers she was a mere cipher, with no human feelings at all.
[ترجمه پیام] برای کارفرمایانش او تنها ابزار بود بدون هیچ احساسات انسانی|
[ترجمه گوگل]برای کارفرمایانش، او یک رمز صرف بود، بدون هیچ احساس انسانی[ترجمه ترگمان]برای her زنی بود که هیچ گونه احساسات انسانی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They couldn't cipher out how she got there.
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند بفهمند که او چگونه به آنجا رسیده است
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانستند درک کنند که چطور به آنجا رسیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانستند درک کنند که چطور به آنجا رسیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I couldn't cipher out his motives.
[ترجمه گوگل]نمی توانستم انگیزه های او را رمزگشایی کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونستم انگیزه هاش رو پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من نمی تونستم انگیزه هاش رو پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He's a mere cipher in the company.
[ترجمه گوگل]او فقط یک رمز در شرکت است
[ترجمه ترگمان]او تنها کسی است که در این شرکت کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او تنها کسی است که در این شرکت کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The army uses a special cipher so that military messages are kept secret.
[ترجمه گوگل]ارتش از رمز ویژه ای استفاده می کند تا پیام های نظامی مخفی بماند
[ترجمه ترگمان]ارتش از رمز ویژه ای استفاده می کند تا پیام های نظامی مخفی نگه داشته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ارتش از رمز ویژه ای استفاده می کند تا پیام های نظامی مخفی نگه داشته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The embassy was ordered to destroy its cipher equipment and remaining codes.
[ترجمه گوگل]به سفارت دستور داده شد که تجهیزات رمزنگاری و کدهای باقیمانده خود را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]به سفارت دستور داده شد که تجهیزات رمز گشایی شده و کده ای باقی مانده را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به سفارت دستور داده شد که تجهیزات رمز گشایی شده و کده ای باقی مانده را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. When I felt outrage was I simply a cipher for cultural prejudice?
[ترجمه گوگل]وقتی احساس خشم کردم آیا من فقط رمزی برای تعصب فرهنگی بودم؟
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس خشم می کردم فقط یک صفر برای تعصب فرهنگی بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی احساس خشم می کردم فقط یک صفر برای تعصب فرهنگی بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. One bears the Romanov double-headed eagle, another the cipher of the Grand Duchess Elizabeth.
[ترجمه گوگل]یکی عقاب دو سر رومانوف و دیگری رمز دوشس بزرگ الیزابت را دارد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها عقاب دو سر رومان اوف، یکی دیگر از رمز بانوی بزرگ الیزابت الیزابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها عقاب دو سر رومان اوف، یکی دیگر از رمز بانوی بزرگ الیزابت الیزابت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
رمز (اسم)
secret, mystery, token, sign, trick, crypt, code, riddle, cipher, symbol, enigma, cryptogram
حروف یا مهر رمزی (اسم)
cipher
عدد صفر (اسم)
zero, cipher
صدر (اسم)
thorax, cipher
سری کردن (فعل)
cipher, encipher
صفر گذاردن (فعل)
cipher
برمز دراوردن (فعل)
cipher
حساب کردن (فعل)
account, score, calculate, count, compute, numerate, figure, sum, cipher
تخصصی
[کامپیوتر] رمز ف سری کردن، سر .
[برق و الکترونیک] رمزی، کد
[ریاضیات] رقم، صفر، رقم گذاشتن، به رمز گذاشتن، صفر گذاردن، عدد صفر، حروف رمزی
[برق و الکترونیک] رمزی، کد
[ریاضیات] رقم، صفر، رقم گذاشتن، به رمز گذاشتن، صفر گذاردن، عدد صفر، حروف رمزی
به انگلیسی
• zero, naught; number, arabic numeral; code; unimportant person
write in code; calculate, work out mathematically
a cipher is a secret system of writing.
write in code; calculate, work out mathematically
a cipher is a secret system of writing.
پیشنهاد کاربران
cipher ( رمزشناسی )
واژه مصوب: رمز 1
تعریف: خوارزمی/ الگوریتمی برای تبدیل متن اصلی به متن رمزی شده به نحوی که برای گیرندۀ غیرمجاز غیرقابل درک باشد|||متـ . رمزگذاری خوارزمی، رمزگذاری الگوریتمی encryption algorithm
واژه مصوب: رمز 1
تعریف: خوارزمی/ الگوریتمی برای تبدیل متن اصلی به متن رمزی شده به نحوی که برای گیرندۀ غیرمجاز غیرقابل درک باشد|||متـ . رمزگذاری خوارزمی، رمزگذاری الگوریتمی encryption algorithm