فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: cicatrizes, cicatrizing, cicatrized
حالات: cicatrizes, cicatrizing, cicatrized
• : تعریف: to cause to heal by forming a cicatrix or scar.
- Her system could not cicatrize the wound.
[ترجمه گوگل] سیستم او نمی توانست زخم را سیکت کند
[ترجمه ترگمان] سیستم او نمی توانست زخم را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سیستم او نمی توانست زخم را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: cicatrizant (adj.), cicatrization (n.)
مشتقات: cicatrizant (adj.), cicatrization (n.)
• : تعریف: to heal by forming a cicatrix or scar.
- The wound cicatrized rapidly.
[ترجمه گوگل] زخم به سرعت سیکاتر شد
[ترجمه ترگمان] زخم به سرعت کنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زخم به سرعت کنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید