1. chunky pieces of meat
قطعات درشت گوشت
2. she has two chunky boys
او دو پسر خپله دارد.
3. Her taste in fiction was for chunky historical romances.
[ترجمه گوگل]ذوق او در داستان نویسی عاشقانه های تاریخی درشت بود
[ترجمه ترگمان]ذوق و سلیقه او در افسانه، برای رمان های تاریخی chunky بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The soprano was a chunky girl from California.
[ترجمه گوگل]سوپرانو، دختری تنومند اهل کالیفرنیا بود
[ترجمه ترگمان]سوپرانو یک دختر چاق از کالیفرنیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I remember one time a little short, chunky white girl.
[ترجمه گوگل]من یک بار یک دختر کوچک قد کوتاه و درشت سفید را به یاد دارم
[ترجمه ترگمان]یادمه یه بار یه دختر قد کوتاه و خپله و چاق و چاق رو یادمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. An old-fashioned analogue watch and a chunky bracelet on the right wrist might be observed through half-closed lids.
[ترجمه گوگل]یک ساعت آنالوگ قدیمی و یک دستبند درشت بر روی مچ دست راست را می توان از طریق درب های نیمه بسته مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]یک ساعت مچی قدیمی و یک دست بند تپل روی مچ دست راستش از میان پلک های نیم بسته دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Chunky Leaflets Spectrum are now publishing hand knitting pattern leaflets.
[ترجمه گوگل]گروه برگه های چاق در حال حاضر جزوه های الگوی بافتنی دستی را منتشر می کند
[ترجمه ترگمان]Chunky Leaflets Spectrum اکنون در حال انتشار برگه های یادداشت بافندگی دستی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Chunky long length bobble sweater, £26 in a variety of colours.
[ترجمه گوگل]ژاکت بابل قد بلند، 26 پوند در رنگ های مختلف
[ترجمه ترگمان]پلیور بلند مدت، ۲۶ پوند به رنگ های مختلف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Crossing chunky needles to transfer stitches just isn't possible.
[ترجمه گوگل]عبور از سوزن های درشت برای انتقال بخیه ها امکان پذیر نیست
[ترجمه ترگمان]انداختن سوزن های کلفت به منظور انتقال stitches ممکن نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Some prefer a more chunky style with a greater resemblance to Burgundy.
[ترجمه گوگل]بعضی ها استایل درشت تر را با شباهت بیشتر به بورگوندی ترجیح می دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها سبک chunky را با شباهت بیشتر به بور گونی ترجیح می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The flat, oblong tin was full of chunky rings, as dull as lead but interestingly shaped and bevelled.
[ترجمه گوگل]قلع مسطح و مستطیلی پر از حلقههای درشت بود، مثل سرب کسلکننده، اما شکل و اریبهای جالبی داشت
[ترجمه ترگمان]این قوطی حلبی و مستطیلی بود که پر از انگشترهای خپله بود، مثل سرب سنگین اما جالب و جالب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They pulled the chunky torches from their holsters, and primed them for high output.
[ترجمه گوگل]آنها مشعلهای درشت را از غلافهایشان بیرون کشیدند و آنها را برای خروجی بالا آماده کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مشعل چاق را از کیف holsters بیرون کشیدند و آن ها را برای خروجی بالا آماده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He peeled off his T-shirt, revealing a chunky tanned torso that reeked of Lifebuoy soap.
[ترجمه گوگل]تی شرتش را جدا کرد و نیم تنه ای برنزه درشت که بوی صابون Lifebuoy می داد را نمایان کرد
[ترجمه ترگمان]پیراهنش را باز کرد و یک تنه چاق و چاق را آشکار کرد که بوی صابون Lifebuoy می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Both wore large chunky gold jewellery.
[ترجمه گوگل]هر دو جواهرات بزرگ طلایی به تن داشتند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها جواهر طلایی بزرگ و بزرگ به تن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید