chunder

پیشنهاد کاربران

🔹 استفراغ کردن / بالا آوردن / تهوع شدید
🔸 تعریف ها:
( فعل – غیررسمی ) : به معنای استفراغ کردن، به ویژه در اثر مصرف زیاد الکل، بیماری یا دریازدگی مثال: He chundered all over the deck.
( اسم – غیررسمی ) : به خود استفراغ یا عمل بالا آوردن اشاره داره مثال: I almost stepped in a pool of chunder.
...
[مشاهده متن کامل]

🔹 مثال ها:
After the wild party, Mike had to chunder in the bushes. بعد از اون مهمونی دیوانه وار، مایک مجبور شد توی بوته ها بالا بیاره.
The smell of seafood made her want to chunder. بوی غذای دریایی باعث شد حس تهوع بگیره.
I nearly slipped on someone’s chunder outside the pub. نزدیک بود روی استفراغ یکی جلوی بار سر بخورم!
🔹 مترادف ها: blow chunks – upchuck – spew – hurl – toss your cookies
🔹 نکته ی فرهنگی:
در آهنگ معروف Down Under از گروه Men at Work، این واژه استفاده شده: “Where beer does flow and men chunder” یعنی �جایی که آبجو جاریه و مردها بالا میارن�—اشاره ای طنزآمیز به نوشیدن زیاد در فرهنگ استرالیایی

vomit
spew