chum

/ˈt͡ʃəm//t͡ʃʌm/

معنی: دوست، هم اطاق، باهم زندگی کردن، رفیق بودن، خوشامد گویی کردن
معانی دیگر: دوست صمیمی، هم قران، دوست جون جونی، دوست صمیمی بودن (معمولا با: up)، خیلی گرم گرفتن با، (در اصل) هم اتاق، هم اتاق شدن یا بودن، هم خوابگاه، (ماهی و جانوران نرم تن که ماهیگیران خرد می کنند و بر آب می پاشند تا ماهی های بزرگتر جلب شوند) چوم، صمیمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a close or intimate friend; pal.
مترادف: buddy, crony, friend, pal
مشابه: alter ego, cohort, companion, comrade, confidant, familiar, intimate, messmate, playmate, schoolmate, sidekick

- He's one of my old chums from school.
[ترجمه گوگل] او یکی از دوستان قدیمی من در مدرسه است
[ترجمه ترگمان] او یکی از دوستان قدیمی من در مدرسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: chums, chumming, chummed
• : تعریف: to have or form a close friendship.
مترادف: pal
مشابه: befriend, flock, fraternize, hang around
اسم ( noun )
• : تعریف: chopped or ground bait dumped or scattered into water to attract fish.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: chums, chumming, chummed
• : تعریف: to fish by using chum.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to dump or scatter chum into (water) in order to catch fish.

جمله های نمونه

1. he used to chum up with athletes
او با ورزشکارها خیلی گرم می گرفت.

2. Freddie's an old school chum of mine.
[ترجمه گوگل]فردی یکی از دوستان مدرسه قدیمی من است
[ترجمه ترگمان]فردی یکی از دوستان قدیمی مدرسه من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is going to chum with a foreign classmate next year instead of having a room to himself.
[ترجمه گوگل]او قرار است سال آینده به جای اینکه برای خودش اتاقی داشته باشد با یک همکلاسی خارجی همکلاسی کند
[ترجمه ترگمان]او سال آینده به جای اینکه اتاقی برای خود داشته باشد با یک همکلاسی خارجی دوست خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I remember Evelyn Waugh coming in, a great chum of mine in those days.
[ترجمه گوگل]یادم می آید که اولین واو وارد شد، یکی از دوستان بزرگ من در آن روزها
[ترجمه ترگمان]یادم می آید اولین waugh که در آن روزها با من می آمد، یکی از رفقای من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was just Margaret's old chum who had loaned me a shoulder and was still metaphorically holding my hand.
[ترجمه گوگل]او فقط دوست قدیمی مارگارت بود که یک شانه به من امانت داده بود و هنوز به صورت استعاری دستم را گرفته بود
[ترجمه ترگمان]او فقط دوست قدیمی مارگارت بود که یک شانه به من قرض داده بود و هنوز داشت دستم را در دست می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His chum Charlie Price provided the engineering know-how to help get some of the battered old relics going.
[ترجمه گوگل]چارلی پرایس، دوست او، دانش مهندسی را برای کمک به بازگرداندن برخی از آثار قدیمی آسیب دیده فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]\"چارلی پرایس\"، \"چارلی پرایس\"، این دانش مهندسی را فراهم کرد که چگونه می توانست برخی از آثار کهنه و کهنه را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I ran into an old high school chum.
[ترجمه گوگل]من با یک بچه قدیمی دبیرستان برخورد کردم
[ترجمه ترگمان]من به یه دوست قدیمی دبیرستانی برخوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Or some chum of Matt's put it there to make him feel at home.
[ترجمه گوگل]یا چند نفر از مت آن را آنجا گذاشتند تا او را در خانه احساس کند
[ترجمه ترگمان]یا اینکه دوست مت آن را در آنجا گذاشته تا او را در خانه احساس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'd stood near that very spot with a chum and rejoiced at Wilson's victory.
[ترجمه گوگل]من در نزدیکی آن نقطه ایستاده بودم و از پیروزی ویلسون خوشحال بودم
[ترجمه ترگمان]من نزدیک آن مکان با دوستم ایستاده بودم و از پیروزی ویلسون لذت می بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If you think that's crafty, another chum keeps a football kit by his bed.
[ترجمه گوگل]اگر فکر می کنید حیله گر است، یکی دیگر از دوستان یک لباس فوتبال را کنار تختش نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کنید حیله است، یک دوست دیگر یک جعبه فوتبال را کنار تختش نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She used to give them Pedigree Chum too, but it was mostly cat food.
[ترجمه گوگل]او عادت داشت به آنها شجره نامه چام هم می داد، اما بیشتر غذای گربه بود
[ترجمه ترگمان]عادت داشت آن ها را چام فرینک هم به آن ها بدهد، اما بیشتر غذای گربه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I think it helps if you have a chum out there.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم کمک می کند اگر شما یک دوست خوب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]فکر کنم کمک میکنه اگه یه رفیق اون بیرون داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. No offence meant, honest, old chum.
[ترجمه گوگل]بدون توهین به معنای، صادق، دوست قدیمی
[ترجمه ترگمان]قصد توهین نداشتم رفیق قدیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Henry staying the night with chum Bertie.
[ترجمه گوگل]هنری شب را با برتی دوستش می ماند
[ترجمه ترگمان] هنری \"شب پیش با\" چام برتی \"میمونه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Kenny tried to chum up with his new roommate but was only partially successful.
[ترجمه گوگل]کنی سعی کرد با هم اتاقی جدیدش دوست شود اما تا حدی موفق شد
[ترجمه ترگمان]کنی سعی کرد با هم اتاقیش آشنا بشه ولی فقط تا حدودی موفق بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوست (اسم)
patron, ally, fellow, friend, mate, boyfriend, bosom friend, chum, schoolmate

هم اطاق (اسم)
crony, chum

باهم زندگی کردن (فعل)
chum, cohabit

رفیق بودن (فعل)
chum

خوشامد گویی کردن (فعل)
praise, flatter, compliment, make up, chum, suck up, crouch

انگلیسی به انگلیسی

• friend, buddy (slang)
be a close friend, associate intimately
your chum is your friend; an old-fashioned, informal word.
men sometimes address each other as chum, usually in a slightly aggressive or unfriendly way; an old-fashioned, informal word.
if you chum up with someone, you make friends with them.

پیشنهاد کاربران

Chum is a slang term used to refer to a close friend or companion. It is often used in an informal or lighthearted context.
اصطلاح عامیانه
یک دوست نزدیک یا همدم.
اغلب در یک زمینه غیر رسمی یا خودمانی استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
I’m meeting up with my chum for lunch.
In a conversation about weekend plans, one might ask, “Are you going out with your chums?”
A person might describe their best friend as their “ol’ chum. ”

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : chum / chumminess / chummage
✅️ صفت ( adjective ) : chummy
✅️ قید ( adverb ) : chummily
دوست، هم اطاق، رفیق بودن، با هم زندگی کردن
دوست صمیمی بودن.

بپرس