فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: chuckles, chuckling, chuckled
حالات: chuckles, chuckling, chuckled
• (1) تعریف: to laugh softly or in a half-suppressed manner.
- The film was mildly funny, and we chuckled here and there.
[ترجمه A.A] فیلم خیلی بامزه بود و ما ( گله به گله ) جاهای مختلف خندیدیم|
[ترجمه گوگل] فیلم کمی خنده دار بود و ما اینجا و آنجا می خندیدیم[ترجمه ترگمان] فیلم کمی خنده دار بود و ما اینجا و آنجا بی صدا خندیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was annoyed that he merely chuckled when she told him her plans.
[ترجمه محمد] او از اینکه وقتی نقشه هایش را برای او تعریف کرد صرفاً ریز خندید ناراحت شد|
[ترجمه گوگل] از این که وقتی برنامه هایش را به او می گفت فقط می خندید ناراحت بود[ترجمه ترگمان] از اینکه او نقشه های خود را برای او تعریف کرد ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cluck, as a hen.
اسم ( noun )
مشتقات: chucklingly (adv.), chuckler (n.)
مشتقات: chucklingly (adv.), chuckler (n.)
• : تعریف: a soft or half-suppressed laugh.
- The birthday card elicited a few chuckles at it was passed around the table.
[ترجمه گوگل] کارت تولد با پخش شدن آن دور میز باعث خنده های کمی شد
[ترجمه ترگمان] کارت تبریک، چند بار از کنار میز گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کارت تبریک، چند بار از کنار میز گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He gave a chuckle in response to our question but made no reply.
[ترجمه .] او در پاسخ سوال ما خنده ای سر داد ولی هیچ پاسخی نداد|
[ترجمه گوگل] او در پاسخ به سوال ما قهقهه ای زد اما پاسخی نداد[ترجمه ترگمان] او جواب سوال ما را داد اما جوابی نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید