chuck out

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: پرت کردن بیرون / دور انداختن / اخراج کردن / بیرون انداختن با بی رحمی ( در زبان محاوره ای: �انداختش بیرون�، �پرتش کرد بیرون�، �انداختش دور�، �با لگد انداختش بیرون� )
🔹 مثال ها:

...
[مشاهده متن کامل]

Chuck out those broken chairs—they’re useless. اون صندلی های شکسته رو بنداز دور—به درد نمی خورن.
He got chucked out of the bar last night. دیشب از بار بیرونش کردن.
She chucked out all his stuff after the breakup. بعد از جدایی، همه ی وسایلش رو پرت کرد بیرون.
🔹 مترادف ها: Throw out / Discard / Expel / Get rid of / Boot out

کسی را از جایی ( به زور ) بیرون کردن
مترادف throw out.
The English teacher Chuck his student out because of bad behavior.
معلم انگلیسی دانش آموزشو از کلاس به خاطر بد رفتاری بیرون کرد.
دور انداختن
به طور خیلی بدی بیرون پرت کردن کسی یا چیزی