1. She had entirely lost her girlish chubbiness.
[ترجمه گوگل]چاق بودن دخترانه اش را به کلی از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]دختر girlish را کام لا از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دختر girlish را کام لا از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Initially, I looked great; I lost the chubbiness and was fit.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، من عالی به نظر می رسیدم من تنبلی را از دست دادم و تناسب اندام داشتم
[ترجمه ترگمان]در ابتدا من بزرگ به نظر می رسیدم من the را از دست دادم و مناسب شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در ابتدا من بزرگ به نظر می رسیدم من the را از دست دادم و مناسب شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. And as we all know, chubbiness is a strongpoint for a woman.
[ترجمه گوگل]و همانطور که همه ما می دانیم، چاق بودن یک نقطه قوت برای یک زن است
[ترجمه ترگمان]و همونطور که همه ما می دونیم، یه زن برای یه زن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و همونطور که همه ما می دونیم، یه زن برای یه زن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The leather with chubbiness, good handle and without fatty feel can be produced with this fatting agent c. . .
[ترجمه گوگل]چرم چاق، دسته خوب و بدون چربی را می توان با این چاق کننده تولید کرد
[ترجمه ترگمان]چرم با chubbiness، دسته خوب و بدون احساس چربی را می توان با این عامل fatting c تولید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چرم با chubbiness، دسته خوب و بدون احساس چربی را می توان با این عامل fatting c تولید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His face had already lost its youthful chubbiness, and was becoming somewhat like William's---rough-featured, almost rugged---and it was extraordinarily mobile.
[ترجمه گوگل]صورت او قبلاً چاق و چاق جوانی خود را از دست داده بود و تا حدودی شبیه چهره ویلیام شده بود --- دارای ویژگی های خشن و تقریباً ناهموار --- و فوق العاده متحرک بود
[ترجمه ترگمان]صورتش قبلا chubbiness جوانی اش را از دست داده بود، و در حال تبدیل شدن به حدی مانند ویلیام - - خشن، تقریبا ناهموار بود - - و فوق العاده تلفن همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صورتش قبلا chubbiness جوانی اش را از دست داده بود، و در حال تبدیل شدن به حدی مانند ویلیام - - خشن، تقریبا ناهموار بود - - و فوق العاده تلفن همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The leather with chubbiness, good handle and without fatty feel can be produced with this fatting agent conveniently available from garbage grease as raw material.
[ترجمه گوگل]چرم چاق، دسته خوب و بدون احساس چربی را می توان با این ماده چاق کننده به راحتی از روغن زباله به عنوان ماده اولیه تولید کرد
[ترجمه ترگمان]چرم با chubbiness، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این عامل fatting تولید شود که به راحتی از گریس زباله به عنوان مواد خام در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چرم با chubbiness، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این عامل fatting تولید شود که به راحتی از گریس زباله به عنوان مواد خام در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The leather with chubbiness, good handle and without fatty feel can be produced with this . . .
[ترجمه گوگل]چرم چاق، دسته خوب و بدون چربی را می توان با آن تولید کرد
[ترجمه ترگمان]چرم با chubbiness، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این کار تولید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چرم با chubbiness، دسته خوب و بدون احساس چربی می تواند با این کار تولید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Good color and luster, Very high gloss, Good flow, Film chubbiness, Good mechanical properties, Perfect anti-yellowing, Good storage stability.
[ترجمه گوگل]رنگ و درخشندگی خوب، براقیت بسیار بالا، جریان خوب، چاق بودن فیلم، خواص مکانیکی خوب، ضد زردی کامل، پایداری ذخیره سازی خوب
[ترجمه ترگمان]رنگ و درخشش مناسب، برق بسیار بالا، دبی خوب، فیلم chubbiness، خواص مکانیکی خوب، ضد زرد متمایل به زرد، ثبات ذخیره سازی خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رنگ و درخشش مناسب، برق بسیار بالا، دبی خوب، فیلم chubbiness، خواص مکانیکی خوب، ضد زرد متمایل به زرد، ثبات ذخیره سازی خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Her form was the perfection of child beauty, without its usual chubbiness and squareness of outline.
[ترجمه گوگل]شکل او کمال زیبایی کودک بود، بدون چاق بودن و مربعی بودن طرح کلی
[ترجمه ترگمان]زیبایی او کمال زیبایی بود، بی آن که chubbiness و squareness معمولی خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زیبایی او کمال زیبایی بود، بی آن که chubbiness و squareness معمولی خود را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Her form was the perfection of childish beauty, without its usual chubbiness and squareness of outline.
[ترجمه گوگل]فرم او کمال زیبایی کودکانه بود، بدون چاق بودن و مربعی بودن طرح کلی
[ترجمه ترگمان]زیبایی او کمال زیبایی بود، بی آن که chubbiness و squareness معمولی خود را از یاد ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زیبایی او کمال زیبایی بود، بی آن که chubbiness و squareness معمولی خود را از یاد ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Even the chipmunks will choose to have girlfriends with same color clothes, same chubbiness, same glasses, I need to have a fat, short, dark boyfriend to match my appearance.
[ترجمه گوگل]حتی سنجابها هم دوست دختری با لباسهای همرنگ، چاق و عینک مشابه انتخاب میکنند، من باید دوست پسری چاق، کوتاهقد و تیره داشته باشم تا با ظاهرم مطابقت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]حتی the هم دوست دارند دوست داشته باشند با همان لباس های رنگ، همان عینک، همان عینک، من باید یک دوست پسر چاق، کوتاه و کوتاه داشته باشم تا با ظاهر من تطبیق پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حتی the هم دوست دارند دوست داشته باشند با همان لباس های رنگ، همان عینک، همان عینک، من باید یک دوست پسر چاق، کوتاه و کوتاه داشته باشم تا با ظاهر من تطبیق پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The main photograph in the public domain shows a cherubic, smiling 11-year-old with a predisposition for his father's chubbiness.
[ترجمه گوگل]عکس اصلی در مالکیت عمومی، یک کودک 11 ساله کروبی و خندان را نشان می دهد که مستعد چاق بودن پدرش است
[ترجمه ترگمان]عکس اصلی در حوزه عمومی، a را نشان می دهد که ۱۱ سال سن دارد و زمینه ای برای chubbiness پدرش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عکس اصلی در حوزه عمومی، a را نشان می دهد که ۱۱ سال سن دارد و زمینه ای برای chubbiness پدرش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Size really does matter: People tend to choose mates of similar race, education level—and chubbiness.
[ترجمه گوگل]اندازه واقعا مهم است: مردم تمایل دارند جفت هایی با نژاد، سطح تحصیلات و چاق انتخاب کنند
[ترجمه ترگمان]اندازه واقعا مهم است: افراد تمایل به انتخاب جفت گیری مشابه، سطح تحصیلات و chubbiness دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اندازه واقعا مهم است: افراد تمایل به انتخاب جفت گیری مشابه، سطح تحصیلات و chubbiness دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Righe shrinkage make the sausage full and round, and appearance chubbiness .
[ترجمه گوگل]انقباض ریگه سوسیس را پر و گرد می کند و ظاهر آن را چاق می کند
[ترجمه ترگمان]آب شدن آب باعث ایجاد کالباس و گرد و appearance می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آب شدن آب باعث ایجاد کالباس و گرد و appearance می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید