chrysalis

/ˈkrɪsəlɪs//ˈkrɪsəlɪs/

معنی: جنین، شکوفه، جوانه، شفیره حشرات
معانی دیگر: (جانورشناسی) نوچه، بادامه، کریسالیس، شفیره ی طلایی، زرگون (حشره ای که بین مرحله ی لیسه larva و مرحله بلوغ است و در درون پیله cocoon قرار دارد - pupa هم می گویند)، پیله، پوشینه، chrysalid : شفیره حشرات

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: chrysalides, chrysalises
• : تعریف: a hard shell or cocoon encasing a moth or butterfly in the pupal stage; pupa.

جمله های نمونه

1. a butterfly that has discarded its chrysalis
پروانه ای که شفیره ی خود را دور انداخته است

2. A larva metamorphoses into a chrysalis and then into a butterfly.
[ترجمه گوگل]یک لارو دگرگون می‌شود و به کریزالیس و سپس به پروانه تبدیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]یک لارو metamorphoses به a و بعد به پروانه تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A larva metamorphose into a chrysalis and then into a butterfly.
[ترجمه گوگل]دگرگونی لارو به گل داودی و سپس به پروانه تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]یک لارو metamorphose به a و بعد به پروانه تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Butterflies: During winter, caterpillars form a chrysalis.
[ترجمه Zahra seyedi] پروانه ها : در طول زمستان، از طریق پیله کرم می شوند یا تبدیل به کرم میشوند
|
[ترجمه گوگل]پروانه ها: در طول زمستان، کرم ها یک گل داودی تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]پروانه ها: در طول زمستان، کرم حشره را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The chrysalis stays fixed to the resting place.
[ترجمه گوگل]گل داودی در محل استراحت ثابت می ماند
[ترجمه ترگمان]The به جای استراحت می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Chrysalid came from chrysalis, a protective covering, a sheltered state or stage of being or growth.
[ترجمه گوگل]Chrysalid از chrysalis، یک پوشش محافظ، یک حالت سرپناه یا مرحله وجود یا رشد آمده است
[ترجمه ترگمان]Chrysalid از chrysalis، یک پوشش محافظ، یک ایالت پناه دهنده و یا رشد به وجود آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Over the years, however, the chrysalis has developed a few harmless transparencies.
[ترجمه گوگل]با این حال، در طول سال‌ها، کریسالیس چند شفافیت بی‌ضرر ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، طی این سال ها، chrysalis چند transparencies بی ضرر ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Within the chrysalis the insect undergoes complete metamorphosis.
[ترجمه گوگل]در داوودی حشره دچار دگردیسی کامل می شود
[ترجمه ترگمان]حشره داخل the حشره دست خوش دگرگونی کامل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The silkworm chrysalis skin is a kind of waste after removing pupa oil and protein.
[ترجمه گوگل]پوست داوودی کرم ابریشم نوعی ضایعات پس از حذف روغن و پروتئین شفیره است
[ترجمه ترگمان]پوست کرم ابریشم کرم ابریشم پس از از بین بردن روغن و پروتیین، نوعی زباله محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But arrived 199 capacity yield chrysalis is only 95 tons, rank in Guangxi latter.
[ترجمه گوگل]اما وارد 199 ظرفیت chrysalis عملکرد تنها 95 تن، رتبه در Guangxi دومی است
[ترجمه ترگمان]اما با ۱۹۹ ظرفیتی که به yield می رسد تنها ۹۵ تن در مقام in قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its emergence from entombment as a chrysalis may have inspired ideas about human resurrection.
[ترجمه گوگل]ظهور آن از دفن به عنوان گل داودی ممکن است الهام بخش ایده هایی در مورد رستاخیز انسان باشد
[ترجمه ترگمان]ظهور آن از entombment به عنوان a ممکن است موجب ایجاد ایده هایی درباره resurrection بشر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chrysalis silk big fight long - standing.
[ترجمه گوگل]ابریشم Chrysalis مبارزه بزرگ طولانی - ایستاده
[ترجمه ترگمان]یه دعوای بزرگ و طولانی با یه مبارزه طولانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, it is broken chrysalis merely.
[ترجمه گوگل]با این حال، آن را شکسته گل داودی صرفا
[ترجمه ترگمان]با این همه فقط chrysalis broken
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A new extractive technology of the silkworm chrysalis protein was reported in this paper.
[ترجمه گوگل]یک فناوری جدید استخراج پروتئین کریزالیس کرم ابریشم در این مقاله گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]یک تکنولوژی استخراجی برای the کرم ابریشم کرم ابریشم در این مقاله گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Already formed from make kind, sericiculture, receive chrysalis, filature, knit silken, eye to install the series such as treatment to produce business ability.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر از ساخت نوع، سروکاری، دریافت گل داودی، فیله، ابریشم بافتنی، چشم برای نصب مجموعه ای مانند درمان برای تولید توانایی کسب و کار تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر از kind، sericiculture، receive، filature، silken شده، چشم به نصب مجموعه ای از قبیل درمان برای تولید توانایی کسب وکار استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنین (اسم)
afterbirth, fetus, embryo, germ, chrysalis, foetus

شکوفه (اسم)
chrysalis, bloom, blossom, flower, bud, flower bud

جوانه (اسم)
chrysalis, tiller, offshoot, bud, sprout, seedling, gemma, youngling

شفیره حشرات (اسم)
chrysalis

انگلیسی به انگلیسی

• butterfly cocoon
a chrysalis is a butterfly or moth in the stage between being a larva and an adult.

پیشنهاد کاربران

این کلمه دارای دو تعریف ( معنا ) در دیکشنری های مختلف است:
Chrysalis /ˈkrɪsəlɪs/ ( n - pl chrysalises or chrysalides /krɪˈs�lɪˌdiːz/ ) – meaning:
1. A quiescent insect pupa especially of a butterfly or moth.
...
[مشاهده متن کامل]

شفیره حشره ای ساکن، به ویژه شفیره پروانه یا بیدگ پیله
Example 👇
A larva metamorphoses into a chrysalis and then into a butterfly.
کرم حشره ابتدا به شفیره و سپس به پروانه تبدیل می شود.
2. a transitional state; anything in the process of developing.
هر چیزی که در حال توسعه است؛ حالت انتقالی یا گذرا
Example 1 👇
The project was still in its chrysalis stage.
پروژه هنوز در مرحله توسعه بود.
Example 2 👇
She emerged from the chrysalis of self - conscious adolescence.
او از مرحله ی انتقالی نوجوانیِ خودآگاه عبور کرد ( پیله نوجوانی خودآگاه درآمد ) .
Example 3 👇
BURTON: … How's it been going here?
ANNA: I'm working like a dog. I almost feel as if I've finally burst my chrysalis after thirty years of incubation. That's the wrong word.
BURTON: Metamorphosis.
Burn This - a play by Lanford Wilson ( p. 52, printed paperback )
برتون: . . . اینجا اوضاع چه جور گذشت؟
آنا: مثل سگ کار می کنم. تقریباً حس می کنم که بعد از سی سال دوره کُمون، بالاخره دوران گذرا را سپری کردم ( از پیله ام درآمدم ) . این کلمه اشتباهی است.
برتون: ( احتمالا منظورت ) دگردیسی ( است ) .
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه # بسوزانش، # اثر لنفورد ویلسون، ۱۹۸۰ ( ص ۵۲، نسخه چاپی )

chrysalis
۱. ( حشره ) نوچه. شفیره ۲. پیله. پوسته
مثال:
My personality was entombed within a seemingly silent body, a vibrant mind hidden in plain sight within a chrysalis.
شخصیت من درون یک بدن ظاهرا لال دفن شده بود. یک ذهن پرشور مخفی شده در یک قیافه ساده و معمولی درون یک پیله.
پیله
حشره🐛