chronometer

/krəˈnɒmɪtər//krəˈnɒmɪtə/

معنی: زمان سنج، کرونومتر، گاه شمار، وقتنگار، گاه نگار
معانی دیگر: (ساعت بسیار دقیق برای زمان سنجی مسابقات و تجربیات علمی و غیره) گاه سنج، ثانیه شمار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: chronometric (adj.), chronometrical (adj.), chronometrically (adv.)
• : تعریف: a clock or other timepiece designed to keep time with exceptional precision.

جمله های نمونه

1. A chronometer is hidden within all words, and in each length of nucleic acid.
[ترجمه گوگل]یک کرنومتر در همه کلمات و در هر طول اسید نوکلئیک پنهان است
[ترجمه ترگمان]یک زمان سنج در تمام کلمات، و در هر طول اسید نوکلئیک پنهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The maritime chronometer took Britain to pre-eminence in safe navigation and helped secure the empire.
[ترجمه گوگل]کرنومتر دریایی بریتانیا را در ناوبری ایمن به برتری رساند و به امنیت امپراتوری کمک کرد
[ترجمه ترگمان]زمان سنج دریا بریتانیا را به پیش از برتری در دریانوردی ایمن برد و به تامین امنیت امپراطوری کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The chronometer confirmed his flying time since the aerial refuelling over Omsk, tallying with the covered distance on the on-board computer.
[ترجمه گوگل]کرنومتر زمان پرواز او را از زمان سوخت‌گیری هوایی بر فراز اومسک تأیید کرد و با مسافت طی شده در رایانه سواری محاسبه شد
[ترجمه ترگمان]زمان سنج زمان پرواز خود را از زمان سوخت گیری هوایی بر فراز اومسک، تطبیق با فاصله پوشش داده شده روی کامپیوتر روی صفحه، تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is use in navigation, chronometer, and weather and so on.
[ترجمه گوگل]از آن در ناوبری، کرنومتر و آب و هوا و غیره استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این کار در ناوبری، زمان سنج و آب و هوا و غیره استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ancient chronometer glossary is a weak part in the study of ancient Chinese glossary.
[ترجمه گوگل]واژه نامه کرونومتر باستانی بخش ضعیفی در مطالعه واژه نامه چینی باستان است
[ترجمه ترگمان]glossary chronometer باستان یک بخش ضعیف در مطالعه فرهنگ لغات باستانی چینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Hope the friends of chronometer and geological can calculate and determine it once again.
[ترجمه گوگل]امیدوارم دوستان زمان سنج و زمین شناسی بتوانند یک بار دیگر محاسبه و تعیین کنند
[ترجمه ترگمان]امیدوارم دوستان chronometer و زمین شناسی بار دیگر آن را محاسبه کرده و تعیین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The chronometer - maker's expert hand plays an essential role in this process.
[ترجمه گوگل]کرنومتر - دست متخصص سازنده نقش اساسی در این فرآیند دارد
[ترجمه ترگمان]دست کارشناس chronometer - نقشی اساسی در این فرآیند ایفا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. James is conversant with chronometer and geography.
[ترجمه گوگل]جیمز با کرنومتر و جغرافیا آشناست
[ترجمه ترگمان]جیمز با زمان سنج و جغرافیا آشنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Technical advances included electrolysis, the ship's chronometer, chemical processing, tool - making machines, and the water frame.
[ترجمه گوگل]پیشرفت های فنی شامل الکترولیز، کرنومتر کشتی، پردازش شیمیایی، ماشین آلات ساخت ابزار و قاب آب بود
[ترجمه ترگمان]پیشرفت های فنی شامل الکترولیز، the کشتی، پردازش مواد شیمیایی، ماشین های ساخت ابزار و کادر آبی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Thacker had considered this problem at great length when testing his chronometer.
[ترجمه گوگل]ثکر هنگام آزمایش کرنومتر خود به مدت طولانی به این مشکل توجه کرده بود
[ترجمه ترگمان]Thacker پس از امتحان chronometer این مشکل را به تفصیل در نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In I 779 he created a sensation with a pocket chronometer, called No. 3
[ترجمه گوگل]در I 779 او با یک کرونومتر جیبی به نام شماره 3 حسی ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]در واقع او یک احساسی را با یک ساعت جیبی درآورد و زنگ ساعت سه را زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One was its glass house-the vacuum chamber that shielded the chronometer from troubling changes of atmospheric pressure and humidity.
[ترجمه گوگل]یکی از آن ها خانه شیشه ای آن بود - محفظه خلاء که کرونومتر را از تغییرات نگران کننده فشار جو و رطوبت محافظت می کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها خانه شیشه ای آن بود - اتاق خلا که زمان سنج را از تغییرات فشار اتمسفر و رطوبت محافظت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The brake of the starting block shall be released by the electronic system which simultaneously triggers the chronometer.
[ترجمه گوگل]ترمز بلوک استارت باید توسط سیستم الکترونیکی آزاد شود که به طور همزمان زمان سنج را فعال می کند
[ترجمه ترگمان]در سیستم الکترونیکی که به طور همزمان زمان سنج را تحریک می کند، ترمز سیستم شروع باید آزاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And an ytterbium the potential to be even more accurate and stable than the cesium chronometer.
[ترجمه گوگل]و یک ایتربیوم این پتانسیل را دارد که حتی دقیق تر و پایدارتر از کرونومتر سزیمی باشد
[ترجمه ترگمان]و این قابلیت را دارد که حتی دقیق تر و ثابت از the cesium باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمان سنج (اسم)
chronometer, timer, clock, chronoscope

کرونومتر (اسم)
chronometer, stopwatch

گاه شمار (اسم)
chronometer, chronoscope, timepiece

وقتنگار (اسم)
chronometer

گاه نگار (اسم)
chronometer

تخصصی

[مهندسی گاز] زمان سنج، ثانیه شمار
[زمین شناسی] زمان سنج، ثانیه سنج
[ریاضیات] زمان سنج، کرونومتر

انگلیسی به انگلیسی

• instrument designed for the exact measurement of time

پیشنهاد کاربران

chronometer ( فیزیک )
واژه مصوب: زمان‏سنج
تعریف: ساعت بسیار دقیقی که معمولاً برای اندازه‏گیری مدت زمان یک رویداد به کار می‏رود|||* مصوب فرهنگستان اول

بپرس