1. a chronology of the main events of dehkhoda's life
شرح رویدادهای مهم زندگی دهخدا به ترتیب تاریخ آنها
2. my history is good but i forget chronology
تاریخ من خوب است ولی تقدم و تاخر رویدادها را فراموش می کنم.
3. I'm not sure of the chronology of events.
[ترجمه گوگل]من از زمان بندی وقایع مطمئن نیستم
[ترجمه ترگمان]من از تاریخ وقایع مطمئن نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It is important to establish the chronology of the events.
[ترجمه گوگل]تعیین زمان بندی رویدادها مهم است
[ترجمه ترگمان]تعیین زمان بندی وقایع مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She gave him a factual account of the chronology of her brief liaison.
[ترجمه گوگل]او گزارشی واقعی از گاهشماری رابطه کوتاه خود به او داد
[ترجمه ترگمان]او شرحی مختصر از تاریخچه روابط brief خود به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The book includes a chronology of his life and works.
[ترجمه گوگل]این کتاب شامل گاهشماری از زندگی و آثار اوست
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل a زندگی و آثار او می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Most discussions of the chronology of specific artefacts, or artefact-types, of the period are couched in predictably vague terms.
[ترجمه گوگل]بیشتر بحثهای مربوط به گاهشماری مصنوعات خاص، یا انواع مصنوعات، در آن دوره با عباراتی مبهم قابل پیشبینی بیان میشود
[ترجمه ترگمان]بیشتر مباحثات مربوط به chronology مصنوعات خاص، یا انواع محصولات، از این دوره به طور قابل پیش بینی در شرایط مبهم گنجانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The chronology of events in this instance is particularly instructive.
[ترجمه گوگل]گاهشماری وقایع در این مورد به ویژه آموزنده است
[ترجمه ترگمان]The رویدادها در این نمونه به طور خاص آموزنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The resulting chronology should then enable one to date particular instruments according to the presence of certain features.
[ترجمه گوگل]گاهشماری به دست آمده باید امکان تاریخ گذاری ابزارهای خاص را با توجه به وجود ویژگی های خاص فراهم کند
[ترجمه ترگمان]با توجه به وجود ویژگی های خاص، ترتیب زمانی حاصله ممکن است فرد را قادر سازد که ابزار خاصی را به روز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Through past study a broadly accepted relative chronology for Beaker pottery had been developed.
[ترجمه گوگل]از طریق مطالعه گذشته، یک گاهشماری نسبی پذیرفته شده برای سفال Beaker ایجاد شده بود
[ترجمه ترگمان]از طریق مطالعه گذشته، broadly نسبی نسبی برای pottery beaker توسعه داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. An independent chronology for these reconstructions is essential and this is provided by radiocarbon-dating of organic material preserved in the sediments.
[ترجمه گوگل]یک گاهشماری مستقل برای این بازسازیها ضروری است و این با تاریخگذاری رادیوکربنی مواد آلی حفظشده در رسوبات ارائه میشود
[ترجمه ترگمان]ترتیب زمانی مستقل برای این بازسازی ضروری است و این امر توسط radiocarbon - دوست یابی مواد آلی حفظ می شود که در رسوبات حفظ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He would ignore chronology for the sake of truth.
[ترجمه گوگل]او به خاطر حقیقت، گاهشماری را نادیده می گرفت
[ترجمه ترگمان]او تاریخ را به خاطر حقیقت نادیده می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Chronology could deliver only a partial answer.
[ترجمه گوگل]گاهشناسی میتواند تنها یک پاسخ جزئی ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]chronology میتونه فقط یه جواب جزئی بهش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The author abandons the conventions of linear narrative and normal chronology.
[ترجمه گوگل]نویسنده قراردادهای روایت خطی و زمانشناسی عادی را کنار گذاشته است
[ترجمه ترگمان]مولف اصول روایت خطی و chronology نرمال را رها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید