chronology

/krəˈnɑːlədʒi//krəˈnɒlədʒi/

معنی: گاه شناسی، تاریخ شماری، شرح وقایع بترتیب زمانی، علم ترتیب تاریخ
معانی دیگر: (ذکر رویدادها به ترتیب تاریخ وقوع) گاهشماری، رویداد نگاری، زمان بندی، تعیین تاریخ رویداد چیزی، گاه فهرست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: chronologies
(1) تعریف: the order of events in time.

- She tried to remember the chronology of these various incidents in order to help the police.
[ترجمه گوگل] او سعی کرد برای کمک به پلیس، زمان وقوع این حوادث مختلف را به خاطر بسپارد
[ترجمه ترگمان] او سعی کرد ترتیب وقایع مختلف را به خاطر بیاورد تا به پلیس کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the science having to do with measuring time and dating events.

(3) تعریف: a chronological list or table, arranged according to the sequence in which things happened.
مشابه: calendar, chronicle

جمله های نمونه

1. a chronology of the main events of dehkhoda's life
شرح رویدادهای مهم زندگی دهخدا به ترتیب تاریخ آنها

2. my history is good but i forget chronology
تاریخ من خوب است ولی تقدم و تاخر رویدادها را فراموش می کنم.

3. I'm not sure of the chronology of events.
[ترجمه گوگل]من از زمان بندی وقایع مطمئن نیستم
[ترجمه ترگمان]من از تاریخ وقایع مطمئن نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is important to establish the chronology of the events.
[ترجمه گوگل]تعیین زمان بندی رویدادها مهم است
[ترجمه ترگمان]تعیین زمان بندی وقایع مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gave him a factual account of the chronology of her brief liaison.
[ترجمه گوگل]او گزارشی واقعی از گاهشماری رابطه کوتاه خود به او داد
[ترجمه ترگمان]او شرحی مختصر از تاریخچه روابط brief خود به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The book includes a chronology of his life and works.
[ترجمه گوگل]این کتاب شامل گاهشماری از زندگی و آثار اوست
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل a زندگی و آثار او می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Most discussions of the chronology of specific artefacts, or artefact-types, of the period are couched in predictably vague terms.
[ترجمه گوگل]بیشتر بحث‌های مربوط به گاه‌شماری مصنوعات خاص، یا انواع مصنوعات، در آن دوره با عباراتی مبهم قابل پیش‌بینی بیان می‌شود
[ترجمه ترگمان]بیشتر مباحثات مربوط به chronology مصنوعات خاص، یا انواع محصولات، از این دوره به طور قابل پیش بینی در شرایط مبهم گنجانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The chronology of events in this instance is particularly instructive.
[ترجمه گوگل]گاهشماری وقایع در این مورد به ویژه آموزنده است
[ترجمه ترگمان]The رویدادها در این نمونه به طور خاص آموزنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The resulting chronology should then enable one to date particular instruments according to the presence of certain features.
[ترجمه گوگل]گاهشماری به دست آمده باید امکان تاریخ گذاری ابزارهای خاص را با توجه به وجود ویژگی های خاص فراهم کند
[ترجمه ترگمان]با توجه به وجود ویژگی های خاص، ترتیب زمانی حاصله ممکن است فرد را قادر سازد که ابزار خاصی را به روز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Through past study a broadly accepted relative chronology for Beaker pottery had been developed.
[ترجمه گوگل]از طریق مطالعه گذشته، یک گاهشماری نسبی پذیرفته شده برای سفال Beaker ایجاد شده بود
[ترجمه ترگمان]از طریق مطالعه گذشته، broadly نسبی نسبی برای pottery beaker توسعه داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An independent chronology for these reconstructions is essential and this is provided by radiocarbon-dating of organic material preserved in the sediments.
[ترجمه گوگل]یک گاه‌شماری مستقل برای این بازسازی‌ها ضروری است و این با تاریخ‌گذاری رادیوکربنی مواد آلی حفظ‌شده در رسوبات ارائه می‌شود
[ترجمه ترگمان]ترتیب زمانی مستقل برای این بازسازی ضروری است و این امر توسط radiocarbon - دوست یابی مواد آلی حفظ می شود که در رسوبات حفظ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He would ignore chronology for the sake of truth.
[ترجمه گوگل]او به خاطر حقیقت، گاهشماری را نادیده می گرفت
[ترجمه ترگمان]او تاریخ را به خاطر حقیقت نادیده می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Chronology could deliver only a partial answer.
[ترجمه گوگل]گاه‌شناسی می‌تواند تنها یک پاسخ جزئی ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]chronology میتونه فقط یه جواب جزئی بهش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The author abandons the conventions of linear narrative and normal chronology.
[ترجمه گوگل]نویسنده قراردادهای روایت خطی و زمان‌شناسی عادی را کنار گذاشته است
[ترجمه ترگمان]مولف اصول روایت خطی و chronology نرمال را رها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاه شناسی (اسم)
chronology

تاریخ شماری (اسم)
chronology

شرح وقایع به ترتیب زمانی (اسم)
chronology

علم ترتیب تاریخ (اسم)
chronology

تخصصی

[زمین شناسی] رخداد نگاری گاهشماری علم تاریخگذاری از راه تعیین ادوار و تقسیمات زمان و تعیین زمان رویداد حوادث تاریخی در ادوار و تفسیمات مذکور.
[ریاضیات] وقایع نگاری

انگلیسی به انگلیسی

• sequence of past events; science of arranging time in periods and ascertaining the order of past events
the chronology of a series of past events is the times at which they happened in the order in which they happened.

پیشنهاد کاربران

" گاهشماری چپه ها و بافه ها :
chronology of chapter and" fragment. "
تاریخ نگاری ( تاریخ شماری )
( شرح وقایع ) به ترتیب زمانی
گاه شناسی یا گاه شماری یا کرونولوژی ( به انگلیسی: Chronology ) به عنوان علمی برای محاسبه زمان یا دوره هایی از زمان و شناسایی تاریخ درست روی دادن رخدادها شناخته می شود.
در واقع رویدادنگاری به معنای سازگاری رخدادها با زمان دقیق آن ها می باشد که آن را جانمایی رویدادها در زمان نیز گفته اند. باید توجه داشت که رویدادنگاری یک �علم محاسباتی� است که به یافتن زمان یک پیشامد تاریخی و نه اندازه گیری زمان آن می پردازد.
...
[مشاهده متن کامل]

رویدادنگاری دو بخش دارد: یکی شناسایی زمان پیدایش یک پدیده تاریخی است که به دانش باستان شناسی وابسته است و بخش دوم، دربرگیرنده جانمایی رخدادها در زمان دقیق آنهاست که این بخش، بیشتر به تاریخ مربوط است. رویدادنگاری نباید با واژهٔ کرونومتری که بخشی از علم فیزیک است اشتباه شود. رویدادنگاری به معنی علم جانمایی و جایگذاری پدیده های تاریخی در زمان، بخشی از دانش تاریخ است.
چینش رویدادها از آغاز به پایان یا برعکس را رویدادنگاری گویند و هنگامی که از نمودار و جدول برای نمایش چینش رخدادها استفاده شود آن را خط زمانی ( Timeline ) می گویند.
⚠️ Historiography : تاریخ نگاری ⚠️
تاریخ نگاری ( به انگلیسی: Historiography ) به عنوان اصطلاحی خاص، به معنی وصف و ثبت وجوه گوناگون حیات و احوال انسان در عرصهٔ سیاست و اجتماع است. بنا به تعریفی دیگر، تاریخِ تاریخ و نمود تاریخ و نشانه شناسی است که چگونگی به دست آمدن یا انتقال دانش گذشته را در نظر می گیرد. به طور رسمی تاریخ نگاری، نگارش تاریخ، و کاربرد روش های تاریخی را با پروا به تألیف، منابع، تفسیر، شیوه، غرض و خواننده بررسی می کند. پژوهشگران، تاریخ نگاری را موضوعی بررسی می کنند، برای نمونه، تاریخ نگاری اسلامی، تاریخ نگاری یونانی و …. و نیز بر پایهٔ رویکرد و نوع، دربرگیرنده تاریخ شفاهی و تاریخ اجتماعی.

chronology ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: گاه شماری
تعریف: ترتیب روی دادن تغییرات و تحولات زبانی یا تنظیم این تغییرات به ترتیب زمان
سلسله وقایع
گاه نگاری
تعیین سن ( در زمین شناسی )
رویدادنگاری
علم محاسباتی که به یافتن زمان یک پیشامد تاریخی و نه اندازه گیری زمان آن می پردازد.
توالی زمانی

بپرس