chronically

جمله های نمونه

1. a chronically sick man
مردی با بیماری مزمن

2. Most of them were chronically ill.
[ترجمه پرنیان] بیشتر آن ها به طور مداوم بیمار بودند.
|
[ترجمه Cool] همه ی آنها بیماری مزمن داشتند
|
[ترجمه گوگل]اکثر آنها بیمار مزمن بودند
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن ها شدیدا بیمار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The house has accommodation for up to 60 chronically sick or disabled residents.
[ترجمه گوگل]این خانه دارای محل اقامت برای 60 نفر از ساکنان بیمار مزمن یا معلول است
[ترجمه ترگمان]این خانه دارای مسکن ۶۰ بیمار مزمن یا معلول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Research and technology are said to be chronically underfunded.
[ترجمه گوگل]گفته می شود تحقیقات و فناوری به طور مزمن کمبود بودجه دارند
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که تحقیقات و فن آوری نیازمند سرمایه کافی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The service has been chronically underfunded for years.
[ترجمه گوگل]این سرویس سال هاست که به طور مزمن کمبود بودجه داشته است
[ترجمه ترگمان]این سرویس چندین سال است که به کمبود شدید نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Although most chronically infected patients appear to have clinically apparent hepatitis, a subclinical chronic carrier state also exists.
[ترجمه گوگل]اگرچه اغلب بیماران مبتلا به عفونت مزمن به نظر می رسد هپاتیت آشکار بالینی داشته باشند، یک حالت ناقل مزمن تحت بالینی نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اگرچه اغلب بیماران مبتلا به بیماری مزمن هپاتیت را تشخیص می دهند، یک وضعیت حامل مزمن subclinical نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Nine of the 16 still alive now are chronically infected but not necessarily sick.
[ترجمه گوگل]9 نفر از 16 نفری که اکنون زنده هستند به طور مزمن مبتلا هستند اما لزوما بیمار نیستند
[ترجمه ترگمان]نه تا از ۱۶ نفر که هنوز زنده هستند، دچار بیماری مزمن شده اند اما لزوما بیمار نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Elderly people and chronically sick people in residential and nursing homes will not be the only ones to benefit.
[ترجمه گوگل]افراد مسن و بیماران مزمن در خانه های مسکونی و سالمندان تنها کسانی نخواهند بود که از آن بهره مند شوند
[ترجمه ترگمان]افراد مسن و افراد مبتلا به بیماری مزمن در خانه های مسکونی و پرستاری تنها کسانی نیستند که سود می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The unemployed, the poor, the chronically sick and disabled and of course children would need to be covered by public money.
[ترجمه گوگل]بیکاران، فقرا، بیماران مزمن و معلولان و البته کودکان باید تحت پوشش پول عمومی قرار گیرند
[ترجمه ترگمان]افراد بی کار، فقیر، بیمار مزمن و کودکان باید با پول مردم پوشش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If they remain chronically incapacitated for work they can now claim invalidity benefit at a higher rate.
[ترجمه گوگل]اگر آنها به طور مزمن ناتوان از کار باقی بمانند، اکنون می توانند با نرخ بالاتری مطالبه مزایای از کار افتادگی کنند
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها به صورت مزمن برای کار ناتوان بمانند، اکنون می توانند ادعا کنند که بی اعتباری در نرخ بالاتر به سود آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His father, my ex-husband, was chronically depressed, just had a real bad time coping with life.
[ترجمه گوگل]پدرش، شوهر سابق من، به طور مزمن افسرده بود، فقط در کنار آمدن با زندگی شرایط بدی داشت
[ترجمه ترگمان]پدرش، شوهر سابق من، شدیدا افسرده بود، فقط زمان خیلی بدی رو با زندگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When you are chronically stressed because of work and demands, your hormones no longer ebb and flow normally.
[ترجمه گوگل]هنگامی که به دلیل کار و نیاز به طور مزمن استرس دارید، هورمون‌های شما دیگر به طور طبیعی فروکش نمی‌کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که به دلیل کار و تقاضا دچار استرس شدید شدید، hormones دیگر بالا و پایین نمی روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are the chronically shod who would only dream of stepping out of their shoes in the shower or in bed.
[ترجمه گوگل]کسانی هستند که کفش های مزمنشان را زیر دوش می گیرند و فقط رویای این را دارند که زیر دوش یا در رختخواب از کفش بیرون بیایند
[ترجمه ترگمان]the chronically که تنها رویای قدم برداشتن از کفش های خود را در زیر دوش یا خواب دیده می شود، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For a widow or for a chronically sick parent with three children, the total loss is almost £20 or £030 perannum.
[ترجمه گوگل]برای یک بیوه یا برای یک والدین بیمار مزمن با سه فرزند، مجموع ضرر تقریباً 20 پوند یا 030 پوند سالانه است
[ترجمه ترگمان]برای یک بیوه یا یک والد بیمار مزمن با سه کودک، کل تلفات تقریبا ۲۰ پوند یا ۰۳۰ پوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was chronically underfunded, as a result of which faculty often went unpaid.
[ترجمه گوگل]به طور مزمن کمبود بودجه داشت، در نتیجه اساتید اغلب بدون حقوق می ماندند
[ترجمه ترگمان]این مساله به سرعت کافی بود، که در نتیجه آن هیات علمی اغلب بدون حقوق پرداخت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a chronic manner, lingeringly, for a long period of time
someone who is chronically ill has been ill for a very long time.
you use chronically to indicate that a situation is very severe and unpleasant.

پیشنهاد کاربران

in a way that continues or has continued for a long time
۱. بطور مزمن ۲. جدا. به شدت
مثال:
He was chronically hungry.
او به شدت گرسنه بود.
Most of them were chronically ill.
بیشتر آنها بطور مزمن بیمار بودند.
مزمن . If things do not improve , we become chronically depressed
اگر اوضاع بهتر نشود ما دچار افسردگی مزمن می شویم
همواره
به طور مداوم
Persistently
به طور مزمن

بپرس