تخصصی
پیشنهاد کاربران
از نظر ریشه شناسی به معنای زمان هست.
مثال:
Anachronism
Chronic
Chronology
Chronological
Synchronize
Synchronous
Chronicle
Chronometer
Chronograph
crony
مثال:
chron ( زمینشناسی )
واژه مصوب: گاه
تعریف: واحد کوچکی از زمان زمین شناختی که معادل واحد گاه چینه نگاشتی کرونوزون ( chronozone ) است
واژه مصوب: گاه
تعریف: واحد کوچکی از زمان زمین شناختی که معادل واحد گاه چینه نگاشتی کرونوزون ( chronozone ) است
Tiime. زمان. زمان سنجی