christening

/ˈkrɪsn̩ɪŋ//ˈkrɪsn̩ɪŋ/

معنی: مراسم تعمید ونامگذاری بچه
معانی دیگر: (کلیسای مسیحی) مراسم غسل تعمید و نامگذاری کودک، گرایش به دین مسیح

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the sacrament of baptism, usu. involving the formal naming of a child.

(2) تعریف: a ceremony in which something such as a ship is named or dedicated.

جمله های نمونه

1. We all got together at the christening.
[ترجمه گوگل]همه با هم در مراسم تعمید دور هم جمع شدیم
[ترجمه ترگمان] ما همه با هم در مراسم غسل تعمید جمع شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We're going to my nephew's christening on Saturday.
[ترجمه گوگل]ما شنبه میریم مراسم تعمید برادرزاده ام
[ترجمه ترگمان]روز شنبه به مراسم غسل تعمید nephew می رویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ceremony was something like a christening.
[ترجمه گوگل]مراسم چیزی شبیه غسل ​​تعمید بود
[ترجمه ترگمان]مراسم مثل مراسم غسل تعمید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Shades of the christening party in Sleeping Beauty.
[ترجمه گوگل]سایه های جشن تعمید در زیبای خفته
[ترجمه ترگمان]سایه حزب غسل تعمید در زیبایی خفته:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The baby was dressed in the same lace christening dress her mother had been baptized in twenty-eight years before.
[ترجمه گوگل]نوزاد همان لباس توری تعمید را پوشیده بود که مادرش در بیست و هشت سال قبل غسل تعمید داده بود
[ترجمه ترگمان]بچه در همان پیراهن توری که مادرش در بیست و هشت سال پیش غسل تعمید داده بود، لباس پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was a christening that seemed to hunger for significance.
[ترجمه گوگل]این یک جشن تعمید بود که به نظر می رسید تشنه اهمیت باشد
[ترجمه ترگمان]آن غسل تعمید بود که به نظر گرسنگی اهمیت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a supper to celebrate the christening of their new baby.
[ترجمه گوگل]این یک شام برای جشن تعمید نوزاد جدیدشان بود
[ترجمه ترگمان]شام بود که مراسم غسل تعمید کودک نو را جشن بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There was a woman who wanted a christening mug for a baby.
[ترجمه گوگل]زنی بود که یک لیوان تعمید برای بچه می خواست
[ترجمه ترگمان]یه زن بود که یه لیوان غسل تعمید برای یه بچه می خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tex: Is It'still used for christening?
[ترجمه گوگل]تکس: آیا هنوز برای تعمید استفاده می شود؟
[ترجمه ترگمان]هنوزم واسه غسل تعمید استفاده میشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Fried gave Roosevelt credit for "christening" the Permanent Court of Arbitration and for inspiring the second Hague Conference.
[ترجمه گوگل]فرید به روزولت برای «تعمید» دادگاه دائمی داوری و الهام بخشیدن به دومین کنفرانس لاهه اعتبار داد
[ترجمه ترگمان]Fried، روزولت را به خاطر \" غسل تعمید، دادگاه دائمی داوری و برای اله ام بخشیدن به دومین کنفرانس لاهه، داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The day of the christening was sunny and bright.
[ترجمه گوگل]روز تعمید آفتابی و روشن بود
[ترجمه ترگمان]روز غسل تعمید، آفتابی و روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He asked Ginny if she would consent to a small celebration after the christening.
[ترجمه گوگل]او از جینی پرسید که آیا با برگزاری جشن کوچک بعد از تعمید موافقت می کند
[ترجمه ترگمان]او از جینی پرسید که آیا با جشن کوچکی که بعد از مراسم غسل تعمید برگزار می شود موافقت خواهد کرد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The party had been held in nearby Lidget Green to celebrate the christening of Zatun's three-week-old baby.
[ترجمه گوگل]این مهمانی در همان نزدیکی لیجت گرین برای جشن تعمید کودک سه هفته‌ای زتون برگزار شده بود
[ترجمه ترگمان]این حزب در نزدیکی Lidget گرین برگزار شد تا غسل تعمید نوزاد سه هفته ای Zatun را جشن بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The race organiser was in Gloucester today for the christening of an entrant bearing the city's name.
[ترجمه گوگل]برگزارکننده مسابقه امروز در گلاستر برای غسل تعمید یک شرکت کننده به نام این شهر بود
[ترجمه ترگمان]امروزه برگزار کننده این مسابقه در Gloucester برای غسل تعمید یک نفر از تازه وارد به نام شهر برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مراسم تعمید ونامگذاری بچه (اسم)
christening

انگلیسی به انگلیسی

• baptism, baptismal ceremony (christianity)
a christening is a ceremony in which a baby is made a member of the christian church and is officially given his or her christian names.

پیشنهاد کاربران

A Christian ceremony at which a baby is given a name and made a member of the Christian Church
یک مراسم مسیحی که در آن به یک نوزاد نامی داده می شود و عضو کلیسای مسیحی می شود.
We're going to my nephew's christening on Saturday.
christening
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/christening
{دریا} {مهندسی دریا} : مراسم نامگذاری شناور - بخشی از مراسم به آب اندازی شناور که در آن از نام شناور رونمایی میشود.
تعمید

بپرس