chow

/ˈt͡ʃaʊ//t͡ʃaʊ/

معنی: غذا، خوراکی، سگ خپله
معانی دیگر: (امریکا-خودمانی) غذا، هنگام غذا، نوعی سگ میانه اندام که جثه ای عضلانی و پشم پر پشت قهوه ای یا سیاه دارد (نام رسمی آن: chow chow)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) food.
اسم ( noun )
• : تعریف: a stocky, medium-sized dog of Chinese origin that has a thick red or black coat, a blackish tongue, and a tail that curls over the back.

جمله های نمونه

1. let's have some chow now
حالا بیا یه چیزی بخوریم.

2. I ordered some chow and sat down.
[ترجمه گوگل]چو سفارش دادم و نشستم
[ترجمه ترگمان]مقداری غذا سفارش دادم و نشستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She had to chow down with the others in the cafeteria.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد با بقیه در کافه تریا غذا بخورد
[ترجمه ترگمان]او مجبور شده بود با بقیه در کافه تریا غذا بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Plenty of booze and chow round out the celebration, considered the grandaddy of July Fourth blasts.
[ترجمه گوگل]مشروبات الکلی و غذای فراوان این جشن را که پدربزرگ انفجارهای چهارم ژوئیه در نظر گرفته می شود، در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی مشروب و شکار برای جشن گرفتن جشن چهارم ژوئیه در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And what do I get for my chow?
[ترجمه گوگل]و چه چیزی برای غذای خود دریافت می کنم؟
[ترجمه ترگمان]غذا چی گیرم میاد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Help yourself to some chow.
[ترجمه گوگل]به خودتان کمک کنید تا غذا بخورید
[ترجمه ترگمان] به خودت کمک کن یکم غذا درست کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At a surprise meeting before evening chow, he announced his retirement to Saigon and introduced his replacement, Major Williams.
[ترجمه گوگل]در یک جلسه غافلگیرکننده قبل از غذای عصرانه، او بازنشستگی خود را به سایگون اعلام کرد و جانشین خود، سرگرد ویلیامز را معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]در یک جلسه غافلگیر کننده پیش از شام evening، او بازنشستگی خود را به سایگون اعلام کرد و جایگزینی او را معرفی کرد، سرگرد ویلیامز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chow Yun Fat stars as a master of the Wudan school of martial arts.
[ترجمه گوگل]چاو یون فت در نقش استاد مدرسه هنرهای رزمی وودان بازی می کند
[ترجمه ترگمان]چو یون ستارگان را استاد مدرسه هنرهای رزمی دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Manhattan diners can chow down on Southwestern food at Arizona 206 and the Arizona Cafe.
[ترجمه گوگل]رستوران‌های منهتن در آریزونا 206 و کافه آریزونا می‌توانند غذاهای جنوب غربی را بنوشند
[ترجمه ترگمان]افرادی که در منهتن غذا می خورند، می توانند غذای جنوب غربی را در آریزونا، ۲۰۶، و کافه آریزونا صرف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your hair is like golden fried chow mein and your eyes like glistening oysters.
[ترجمه گوگل]موهایت مانند چاو من سرخ شده طلایی و چشمانت مانند صدف درخشان است
[ترجمه ترگمان]موهای تو مثل یک سگ آبی سرخ شده و چشمه ای تو مثل صدف درخشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because of the long chow line in the school cafeteria, we decided to eat at a nearby restaurant.
[ترجمه گوگل]به دلیل صف طولانی غذا در کافه تریا مدرسه، تصمیم گرفتیم در رستورانی نزدیک غذا بخوریم
[ترجمه ترگمان]به خاطر صف طولانی chow در کافه تریا، ما تصمیم گرفتیم در یک رستوران نزدیک غذا بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Hong Kong star Chow Yun-fat is up for best actor for his dual role as a corrupt businessman and his look-alike decoy.
[ترجمه گوگل]چاو یون فت، ستاره هنگ کنگی، به خاطر نقش دوگانه اش به عنوان یک تاجر فاسد و طعمه ای شبیه به او، برای بهترین بازیگر مرد انتخاب شده است
[ترجمه ترگمان]چو یون - ستاره هنگ کنگ بهترین بازیگر نقش دوگانه خود را به عنوان یک تاجر فاسد و به شکل alike طعمه خود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Buy here in Shijiazhuang, a Chow Chow puppy, how much money?
[ترجمه گوگل]اینجا در Shijiazhuang، یک توله سگ چاو چاو، چقدر پول بخرید؟
[ترجمه ترگمان]این جا در Shijiazhuang، یک puppy چو چو، چه مقدار پول؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chow Kwok-hung: Shanghai, respectively, the four major sub-center located in the central area of Shanghai on the four corners.
[ترجمه گوگل]Chow Kwok-Hung: شانگهای، به ترتیب، چهار مرکز فرعی اصلی واقع در منطقه مرکزی شانگهای در چهار گوشه است
[ترجمه ترگمان]Chow Kwok - hung: شانگهای به ترتیب چهار مرکز اصلی در منطقه مرکزی شانگهای در چهار گوشه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. B The Chows are going on a trip. Act Mr Chow.
[ترجمه گوگل]B چوها به سفر می روند آقای چاو را بازی کن
[ترجمه ترگمان]ب)chows در حال سفر هستند آقای Chow
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غذا (اسم)
chop, food, diet, dish, aliment, meal, chow, alimentation, nutrition, nourishment, nurture, viand, chop-chop, cuisine, provender, nutriment

خوراکی (اسم)
food, meal, chow, comestible

سگ خپله (اسم)
chow

انگلیسی به انگلیسی

• chinese dynasty (1122-221 bc); chow chow, short heavy-set dog of chinese origin; food (slang)
a chow is a dog with a thick coat and a curled tail, originally from china.
chow is food; used in informal american english.

پیشنهاد کاربران

به معنی ( غذ ) ا هستش و کلمه ( grub ) هم خانواده هستش
Chow down هم به معنی خوردن هستش

بپرس