• : تعریف: to cut something with one strong, quick motion so that one part separates from the main part.
- Be careful with that machine! You could chop off your finger.
[ترجمه حسن] مراقب باش با اون دستگاه، ممکنه انگشتت رو قطع کنی باهاش
|
[ترجمه گوگل] مراقب آن دستگاه باشید! می توانید انگشت خود را جدا کنید [ترجمه ترگمان] ! مراقب اون دستگاه باش میتونی انگشتت رو قطع کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. She chopped off her golden, waist-length hair.
[ترجمه گوگل]موهای طلایی و تا کمرش را کند [ترجمه ترگمان]اون موهای طلایی و کمرش رو قطع کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Charles I had his head chopped off.
[ترجمه گوگل]چارلز اول سرش را بریده بود [ترجمه ترگمان]چارلز سرش را قطع کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The branch had been chopped off.
[ترجمه گوگل]شاخه بریده شده بود [ترجمه ترگمان]شاخه کنده شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He chopped off the small branches before cutting down the tree.
[ترجمه گوگل]او قبل از قطع کردن درخت، شاخه های کوچک آن را قطع کرد [ترجمه ترگمان]قبل از قطع کردن درخت، شاخه های کوچک را قطع کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Anne Boleyn had her head chopped off.
[ترجمه گوگل]آن بولین سرش را بریده بود [ترجمه ترگمان]آن سرکار خانم سرش را جدا کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The king had his head chopped off.
[ترجمه گوگل]شاه سرش را بریده بود [ترجمه ترگمان] پادشاه سرش رو قطع کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Two of his fingers were chopped off in the accident.
[ترجمه گوگل]در این تصادف دو انگشت او قطع شد [ترجمه ترگمان]دوتا از انگشتهاش تو تصادف قطع شدن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. When all had been chopped off he disposed of the one that was immortal by burying it securely under a great rock.
[ترجمه گوگل]هنگامی که همه چیز از بین رفت، با دفن امن آن در زیر یک صخره بزرگ، آن را که جاودانه بود، از بین برد [ترجمه ترگمان]وقتی همه چیز را از هم جدا کرده بودند، خودش را با سنگ بزرگی دفن کرد که آن را در زیر یک تخته سنگ بزرگ دفن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. One of the corpses appeared to have had an ear chopped off.
[ترجمه شکری] به نظر می رسید یکی از اجساد یکی از گوشهایش کنده شده بود
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید گوش یکی از اجساد بریده شده بود [ترجمه ترگمان]یکی از جسدها به نظر می رسید که یک تکه گوشت را قطع کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Firms with shorter names like Boeing do not get chopped off.
[ترجمه گوگل]شرکتهایی با نامهای کوتاهتر مانند بوئینگ از بین نمیروند [ترجمه ترگمان]شرکت هایی با نام های کوتاه تر مانند بویینگ خرد نمی شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Male speaker A pair of gloves can stop you having your fingers chopped off.
[ترجمه گوگل]بلندگوی مرد یک جفت دستکش می تواند مانع از بریدن انگشتان شما شود [ترجمه ترگمان]speaker مرد، یه جفت دستکش میتونه جلوتو بگیره که انگشتت رو قطع کنی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He knows he can't win the race with his hands tied behind his back, or his toes chopped off.
[ترجمه گوگل]او میداند که نمیتواند با دستهایش از پشت بسته یا انگشتان پاهایش برنده مسابقه شود [ترجمه ترگمان]او می داند که نمی تواند با دستانش دور کمرش بسته شود، یا پنجه پاهایش قطع شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I hope they chop off his hairy carrot.
[ترجمه گوگل]امیدوارم هویج پرمویش را بردارند [ترجمه ترگمان]امیدوارم هویج پشمالوی خود را جدا کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Another was so distressed he chopped off three of his fingers in an attempt to get out of the study.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر به قدری مضطرب بود که در تلاش برای خارج شدن از مطالعه، سه انگشت خود را قطع کرد [ترجمه ترگمان]یکی دیگر آنقدر ناراحت بود که سه انگشتش را با تلاش برای بیرون رفتن از اتاق کار قطع کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشنهاد کاربران
Phrasal verb : Chop something ↔️off بریدن یا قطع کردن بخشی از چیزی با یک شی تیز ( به خصوص درباره اعضای بدن انسان ) به عنوان مثال: 1 - She'd had her ponytail chopped off 2 - He took an axe and chopped the low branch off the tree
ریزریز کردن . قطع کردن The King will chop off my head پادشاه سرم را قطع میکنه