choosy

/ˈt͡ʃuːzi//ˈt͡ʃuːzi/

معنی: انتخاب کننده، گزینگر
معانی دیگر: chooser choosey : گزینگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: choosier, choosiest
مشتقات: choosiness (n.)
• : تعریف: difficult to please; careful or cautious in choosing; very selective.
مترادف: finicky, picky, selective
مشابه: demanding, discerning, discriminating, exacting, fastidious, fussy, particular

جمله های نمونه

1. she is so choosy that she has already turned down five suitors
او آن قدر مشکل پسند است که تاکنون پنج خواستگار را رد کرده است.

2. She's very choosy about what she eats and drinks.
[ترجمه Reza] او خیلی مشکل پسند در مورد چیزایی که میخوره و می نوشه هست.
|
[ترجمه گوگل]او در مورد آنچه می خورد و می نوشد بسیار محتاط است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی انتخاب می کنه که چی می خوره و مشروب می خوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She's very choosy about who she goes out with.
[ترجمه گوگل]او در مورد اینکه با چه کسی بیرون می رود بسیار انتخاب است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی انتخاب می کنه که با کی بیرون می ره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Skiers should be particularly choosy about the insurance policy they buy.
[ترجمه گوگل]اسکی بازان باید به ویژه در مورد بیمه نامه ای که می خرند انتخاب کنند
[ترجمه ترگمان]Skiers باید به طور خاص درباره سیاست بیمه که آن ها می خرند صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Truly promiscuous opportunists would not be too choosy, one would think.
[ترجمه گوگل]می توان فکر کرد که فرصت طلبان واقعاً بی بند و بار چندان اهل انتخاب نیستند
[ترجمه ترگمان]باور کنید که فرصت طلبان بی قید و بند بیش از حد مجاز نخواهند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She wanted men to believe that she was choosy, not that she had never chosen.
[ترجمه گوگل]او می‌خواست مردان باور کنند که او انتخابگر است، نه اینکه او هرگز انتخاب نکرده است
[ترجمه ترگمان]او می خواست مردان باور کنند که او انتخاب کرده است، نه اینکه هرگز انتخاب نکرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To do him justice he's not choosy.
[ترجمه گوگل]برای اجرای عدالت او اهل انتخاب نیست
[ترجمه ترگمان]برای اینکه عدالت رو انجام بده اون انتخاب نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's very choosy about what airline she travels on.
[ترجمه گوگل]او در مورد خط هوایی که با آن سفر می کند بسیار انتخاب کننده است
[ترجمه ترگمان]او در مورد این هواپیمایی که او به آن سفر می کند بسیار عصبانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dougal was too cold to be choosy about the source of any spare heat.
[ترجمه گوگل]دوگال آنقدر سرد بود که نمی‌توانست در مورد منبع گرمای اضافی انتخاب کند
[ترجمه ترگمان]هوا آنقدر سرد بود که نمی شد درباره منبع حرارت اضافی صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These days, the Marine Corps is very choosy about who joins.
[ترجمه گوگل]این روزها، تفنگداران دریایی در مورد اینکه چه کسی به آن ملحق می شود بسیار محتاط است
[ترجمه ترگمان]این روزها نیروی دریایی در مورد اینکه چه کسی به هم ملحق می شود بسیار خشمگین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Salmon are choosy about the conditions they live in.
[ترجمه گوگل]ماهی قزل آلا نسبت به شرایطی که در آن زندگی می کنند، انتخاب می کنند
[ترجمه ترگمان]سالمون ها در مورد شرایطی که در آن زندگی می کنند صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some things I will be choosy about, though - quite insistent in fact.
[ترجمه گوگل]هر چند برخی چیزها را انتخاب می کنم - در واقع کاملاً اصرار دارند
[ترجمه ترگمان]بعضی از چیزهایی که من انتخاب می کنم در حقیقت خیلی اصرار می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Far from being choosy, female primates seemed to be initiators of much promiscuity.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که نخستی‌های ماده به دور از انتخاب‌گر بودن، آغازگر هرزگی بودند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در مقایسه با انتخاب کردن، موجودات پستاندار از جمله کسانی هستند که به خاطر much، از جمله initiators بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is never choosy about his job.
[ترجمه amir1234] او در مورد شغلش هرگز سختگیری نمیکند.
|
[ترجمه گوگل]او هرگز در مورد شغل خود انتخابی نیست
[ترجمه ترگمان]او هرگز درباره کار خود صحبت نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتخاب کننده (صفت)
selective, choosey, choosy

گزینگر (صفت)
choosey, choosy, electoral

انگلیسی به انگلیسی

• selective, fussy, fastidious, picky (also choosey)
a choosy person will only accept something if it is exactly right or of very high quality.

پیشنهاد کاربران

مشکل پسند Picky
سخت پسند
سخت گیر در انتخاب
خاص پسند
مشکل پسند در مورد لباس
سخت گیر

بپرس