chomp

/ˈtʃɑːmp//tʃɒmp/

(با حالت عصبی مرتبا) گاز گرفتن، با صدا جویدن، قرچ قرچ کردن، صدای جویدن، ملچ ملچ، رجوع شود به: champ، قرچ قرچ کردن he chomped on his cigar مرتبا ته سیگارش را میجوید صدای جویدن، قرچ قرچ a dog's chomp when eating a bone صدای قرچ قرچ سگ هنگام خوردن استخوان

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: chomps, chomping, chomped
• : تعریف: variant of champ

جمله های نمونه

1. a dog's chomp when eating a bone
صدای قرچ قرچ سگ هنگام خوردن استخوان

2. On the diet I would chomp my way through breakfast, even though I'm never hungry in the morning.
[ترجمه گوگل]در رژیم غذایی، با اینکه صبح ها هرگز گرسنه نیستم، صبحانه را کم می کنم
[ترجمه ترگمان]در رژیم غذایی که غذا را له می کنم، حتی اگر صبح هم گرسنه نباشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. British people chomp their way through more than a billion bars of chocolate every year.
[ترجمه گوگل]مردم بریتانیا سالانه بیش از یک میلیارد تخته شکلات را می گذرانند
[ترجمه ترگمان]مردم انگلستان هر ساله از طریق بیش از یک میلیارد تکه شکلات راه خود را باز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mars expect their customers to chomp their way through more than a billion bars this year, worth about £90m.
[ترجمه گوگل]مریخ انتظار دارد مشتریانش امسال بیش از یک میلیارد میله به ارزش حدود 90 متر پوند را طی کنند
[ترجمه ترگمان]مریخ انتظار دارند که مشتریان از طریق بیش از یک میلیارد شمش در سال جاری، به ارزش حدود ۹۰ میلیون پوند، راه خود را طی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You could hear them eating, hear the chomp, chomp, chomp when they ate the peanuts we were throwing them.
[ترجمه گوگل]وقتی بادام زمینی هایی را که ما به آنها می ریختیم می خوردند، می شد شنید
[ترجمه ترگمان]تو صدای خوردن آن ها را می شنوی، له له را له می کنی، له له بعد از اینکه بادوم زمینی را که ما آن ها را پرت می کردیم می خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We really annoyed when foreigners try to chomp on chicken feet.
[ترجمه گوگل]وقتی خارجی ها سعی می کنند پای مرغ را بچکانند واقعاً اذیت می شویم
[ترجمه ترگمان]ما واقعا از زمانی که خارجی ها با پاهای مرغ بازی می کنند ناراحت می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her twins love tomatoes, she said and chomp on them as if were apples.
[ترجمه گوگل]او گفت که دوقلوهایش گوجه فرنگی را دوست دارند و گوجه فرنگی را طوری می ریزند که انگار سیب هستند
[ترجمه ترگمان]او گفت که دوقلوها گوجه فرنگی را دوست دارند و طوری به آن ها نگاه می کند که انگار سیب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They just chomp on tundra, nap a few hours and feast again.
[ترجمه گوگل]آنها فقط در تاندرا می خورند، چند ساعت چرت می زنند و دوباره جشن می گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط له وین را له می کنند و چند ساعتی چرت می زنند و دوباره جشن می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Such black holes regularly chomp up stars, and that produces a lot of radiation.
[ترجمه گوگل]چنین سیاه‌چاله‌هایی به طور مرتب ستاره‌ها را خرد می‌کنند و این تشعشعات زیادی تولید می‌کند
[ترجمه ترگمان]چنین حفره های سیاه به طور منظم ستاره ها را منفجر می کنند و تابش بسیاری را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Brachiosaurus liked to stomp. Trachodon would chew and chomp.
[ترجمه گوگل]Brachiosaurus دوست داشت پایکوبی کند تراکودون می جوید و خرد می کرد
[ترجمه ترگمان]Brachiosaurus دوست داشت لگد بزنه Trachodon برای غذا غذا درست میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The panda eats bamboo. Chomp, chomp, chew, yum my bamboo.
[ترجمه گوگل]پاندا بامبو می خورد چمپ، چمپ، جویدن، یام بامبوی من
[ترجمه ترگمان] پاندا بامبو رو می خوره chomp \"،\" له \" ،،، \" م - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some smokers chew nicotine gum in an effort to quit, but instead of parking a slightly masticated piece between cheek and gum, they chomp the little squares like a wad of Bazooka.
[ترجمه گوگل]برخی از سیگاری ها برای ترک سیگار آدامس نیکوتینی می جوند، اما به جای پارک کردن یک تکه جویده شده بین گونه و آدامس، مربع های کوچک را مانند یک دسته بازوکا خرد می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از سیگاری ها در تلاش برای ترک سیگار، آدامس نیکوتین را می جویدند، اما به جای پارک کردن قطعه کمی masticated بین گونه و آدامس، آن ها مربع های کوچک را مانند توده ای از Bazooka تمیز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• chew noisily, take large bites, bite and chew
if a person or animal chomps their food, they chew it noisily; an informal word.

پیشنهاد کاربران

۱. ملچ ملوچ کردن ۲. لُف لُف خوردن. با ملچ ملوچ خوردن ۳. قرچ قرچ کردن
مثال:
a dog's chomp when eating a bone
صدای قرچ قرچ کردن سگ وقتی که استخوان می خورد.
( also champ )
to chew food noisily:
جویدن غذا با سروصدا، ملچ و ملوچ کردن
He was chomping away on a bar of chocolate.
There she sat, happily chomping her breakfast.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/chomp
ملچ و ملوچ کردن موقع غذا خوردن

بپرس