choky

/ˈt͡ʃoʊki//ˈt͡ʃəʊki/

معنی: خفه، گرفته، دم دار
معانی دیگر: گلوگیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: chokier, chokiest
(1) تعریف: tending to cause choking, as an atmosphere.

(2) تعریف: tending to choke easily.

مترادف ها

خفه (صفت)
stuffy, muggy, hoarse, choked, strangled, suffocated, choky

گرفته (صفت)
solemn, thick, muggy, dull, darksome, low-spirited, chock-full, gruff, eerie, hoarse, choky, sombrous, eery, muzzy, poky, pokey, tristful

دم دار (صفت)
choky

انگلیسی به انگلیسی

• tending to choke
(british) prison (slang)

پیشنهاد کاربران

گلوگیر
This protein powder is not Choky
این پودر پروتئین گلوگیر نیست
.
در رابطه با پودر های خوراکی من دیدم زیاد استفاده میشه
منظور از گلوگیر بودن یا نبودن اینه که آیا راحت از گلو پائین میره یا نه
...
[مشاهده متن کامل]

پس تولید کننده های محصولات غذایی باید توجه داشته باشند که محصولاتشون اصلا choky نباشه تا رضایت مشتری هارو داشته باشن. اگه غذایی choky باشه احتمال گرفتگی گلو و گیر کردن غذا تو گلو و حتی خفگی وجود داره
Choke : خفه کردن

بپرس