فرو خوردن
مثل فروخوردن بغض یا حرفی که نمی توانیم به زبان بیاوریم.
خفه کردن
مثل خفه کردن یک احساس که نمی توانیم نشان دهیم.
مثل فروخوردن بغض یا حرفی که نمی توانیم به زبان بیاوریم.
خفه کردن
مثل خفه کردن یک احساس که نمی توانیم نشان دهیم.
به زور جلوی احساسی رو گرفتن ( مثلا گریه )