1. Choking back my anger, I tried to speak calmly.
[ترجمه گوگل]با خفه کردن خشم سعی کردم آرام صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم آرام صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سعی کردم آرام صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He choked back his tears.
[ترجمه گوگل]اشک هایش را خفه کرد
[ترجمه ترگمان]اشک هایش را پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اشک هایش را پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He choked back a sharp reply.
[ترجمه گوگل]او پاسخ تند را خفه کرد
[ترجمه ترگمان]او جواب تندی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او جواب تندی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He choked back tears as he described what had happened.
[ترجمه گوگل]او در حین توصیف اتفاقات، اشک هایش را خفه کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی شرح ماوقع را برایش شرح داد، بغض گلویش را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی شرح ماوقع را برایش شرح داد، بغض گلویش را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Choking back tears, he said Mary died in his arms.
[ترجمه گوگل]در حالی که اشک هایش را خفه می کرد، گفت که مری در آغوش او مرده است
[ترجمه ترگمان]و غرق در اشک شد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و غرق در اشک شد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She choked back her tears and braced up.
[ترجمه گوگل]اشک هایش را خفه کرد و جلو آمد
[ترجمه ترگمان]او اشک هایش را پاک کرد و خودش را جمع و جور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او اشک هایش را پاک کرد و خودش را جمع و جور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She choked back a sob.
8. "John has had an accident, " she said, choking back the tears.
[ترجمه گوگل]او در حالی که اشک هایش را خفه کرد، گفت: "جان تصادف کرده است "
[ترجمه ترگمان]او در حالی که بغض گلویش را گرفته بود گفت: \" جان یک تصادف داشت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در حالی که بغض گلویش را گرفته بود گفت: \" جان یک تصادف داشت \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Choking back a sob, she ran to her father's chair.
[ترجمه Fatemeh] در حالی که جلوی هق هق خود را میگرفت، به سمت صندلی پدرش دوید|
[ترجمه گوگل]با هق هق خفه به سمت صندلی پدرش دوید[ترجمه ترگمان]و در حالی که خفه می شد، به سوی صندلی پدرش دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Choking back a sob, and with a feeling of overpowering sadness in her heart she ran to her mother's chair.
[ترجمه گوگل]با هق هق خفه شد و با احساس غم و اندوهی که در دل داشت به سمت صندلی مادرش دوید
[ترجمه ترگمان]و در حالی که غرق در غم و اندوه شده بود به سوی صندلی مادرش دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و در حالی که غرق در غم و اندوه شده بود به سوی صندلی مادرش دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Nearby, Sheila Meyer choked back tears as she watched her brother touch a chiseled name on the wall.
[ترجمه گوگل]در همان نزدیکی، شیلا مایر وقتی برادرش را تماشا میکرد که اسمی بر روی دیوار را لمس میکرد، اشکهایش را خفه کرد
[ترجمه ترگمان]در همان نزدیکی، شیلا مایر با دیدن برادرش که اسم کوچکش را روی دیوار گذاشته بود بغض گلویش را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در همان نزدیکی، شیلا مایر با دیدن برادرش که اسم کوچکش را روی دیوار گذاشته بود بغض گلویش را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Dole was choking back tears during his recent homecoming in Russell, Kansas.
[ترجمه گوگل]دول در جریان بازگشت اخیرش به خانه در راسل، کانزاس، اشک هایش را خفه می کرد
[ترجمه ترگمان]دول دول هنگام بازگشت اخیر در بازگشت به دوران اخیر در راسل، در حال خفه شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دول دول هنگام بازگشت اخیر در بازگشت به دوران اخیر در راسل، در حال خفه شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I choked back my anger.
14. I managed to choke back my tears.
[ترجمه گوگل]موفق شدم اشک هایم را خفه کنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم اشک هایم را خشک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سعی کردم اشک هایم را خشک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید