اسم ( noun )
• (1) تعریف: a powder or solid made from ground and roasted cacao seeds.
- Chocolate is native to the Americas.
[ترجمه گوگل] شکلات بومی قاره آمریکاست
[ترجمه ترگمان] شکلات بومی آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شکلات بومی آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I put extra chocolate in the cookies this time.
[ترجمه گوگل] من این بار شکلات اضافه داخل کلوچه ها ریختم
[ترجمه ترگمان] این دفعه شکلات اضافی گذاشتم رو کلوچه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این دفعه شکلات اضافی گذاشتم رو کلوچه ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a candy or syrup made with this substance along with other ingredients such as sugar or milk.
- We each got a bar of chocolate in our Christmas stocking.
[ترجمه شهره] ماهرکدام یک بسته شکلات درجوراب کریسمس هدیه گرفتیم|
[ترجمه Elina] سی با را کن مارا ول که تو محال است بمیری|
[ترجمه گوگل] هر کدام از ما یک شکلات در جوراب های کریسمس خود داشتیم[ترجمه ترگمان] هر کدوم یه بار شکلات تو stocking داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a single small piece of chocolate candy, usually rectangular, round, or oval in shape and often containing a sweet filling or nuts.
- He always gives her a box of chocolates for Valentines Day.
[ترجمه گوگل] او همیشه برای روز ولنتاین یک جعبه شکلات به او می دهد
[ترجمه ترگمان] او همیشه به او یک جعبه شکلات برای روز Valentines می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او همیشه به او یک جعبه شکلات برای روز Valentines می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a drink made by combining this substance with sugar and water or milk.
- We had a cup of hot chocolate after skating.
[ترجمه شهره] مابعداز اسکیت کردن یک فنجان شکلات گرم خوردیم|
[ترجمه گوگل] بعد از اسکیت یک فنجان هات چاکلت خوردیم[ترجمه ترگمان] بعد از اسکیت یک فنجان شکلات داغ خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a dark brown color.
- Chocolate is a good color for the couch.
[ترجمه گوگل] شکلاتی رنگ خوبی برای مبل است
[ترجمه ترگمان] شکلات یک رنگ خوب برای مبل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شکلات یک رنگ خوب برای مبل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: chocolaty (adj.)
مشتقات: chocolaty (adj.)
• (1) تعریف: made or flavored with chocolate.
- He loves chocolate cake with chocolate icing.
[ترجمه گوگل] او عاشق کیک شکلاتی با آیسینگ شکلاتی است
[ترجمه ترگمان] او کیک شکلاتی را با یخ زدایی شکلات دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او کیک شکلاتی را با یخ زدایی شکلات دوست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of or pertaining to the color chocolate.
- Their new dog is a chocolate labrador.
[ترجمه Prndis] سگ جدید آنها یک لابرادور شکلاتی است|
[ترجمه گوگل] سگ جدید آنها یک لابرادور شکلاتی است[ترجمه ترگمان] سگ جدید آن ها شکلات labrador است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید