chock full

/t͡ʃɑːkˈfʊl//t͡ʃɒkfʊl/

کاملا پر، مالامال، لبالب، کیپ، پرشده، گرفته، مالامال پرشده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: filled to the limit; stuffed.
مشابه: abundant, thick

جمله های نمونه

1. a box chockfull of nuts
جعبه ای مملو از آجر

انگلیسی به انگلیسی

• awash; brimming; overflowing; completely full

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
لبریز / پُرِ پُر / مملو / تا خرخره پُر
در زبان محاوره ای:
تا ته پُره، جا واسه سوزن انداختن نیست، قاطی کرده از بس پُره
🔸 تعریف ها:
1. ( فضایی – عمومی ) :
توصیف چیزی که کاملاً پُر شده و هیچ فضای خالی نداره
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: My bag is chock - full of snacks.
کیفم تا خرخره پُر از خوراکیه.
2. ( محتوایی – استعاری ) :
اشاره به چیزی که پُر از اطلاعات، جزئیات، یا عناصر مختلفه
مثال: The book is chock - full of useful tips.
کتاب پُرِ پُره از نکات کاربردی.
3. ( تصویری – اغراق آمیز ) :
برای تأکید بر شدت تراکم یا پُری، گاهی با بار طنز یا بزرگ نمایی
مثال: The room was chock - full of reporters.
اتاق پُرِ پُر بود از خبرنگار.
🔸 مترادف ها:
packed – crammed – stuffed – brimming – bursting – overflowing – jam - packed

سرشار
مملو
لبریز