chivy

جمله های نمونه

1. Don't chivy that car along, it's dangerous!
[ترجمه گوگل]آن ماشین را با هم همراه نکنید، خطرناک است!
[ترجمه ترگمان]از این ماشین پیاده نشو، خطرناک است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't speak loudly, chivy and scrap in the dorm or canteen.
[ترجمه گوگل]در خوابگاه یا غذاخوری با صدای بلند، پیازچه و قراضه صحبت نکنید
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند حرف نزن، chivy و scrap در خوابگاه یا قمقمه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You should chivy the boy into finishing his homework in half an .
[ترجمه گوگل]شما باید پسر را در نیم ساعت به اتمام برسانید
[ترجمه ترگمان]تو باید بچه رو مجبور کنی که homework رو نصف کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I must chivy my servant up a bit every day.
[ترجمه گوگل]من باید هر روز یه مقداری از خدمتکارم چیپ کنم
[ترجمه ترگمان]هر روز باید خدمتکار خود را از دست بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Each carried a whip and flaming torch with which to chivy both mortal offenders and recalcitrant gods.
[ترجمه گوگل]هر کدام شلاق و مشعل شعله ور را حمل می کردند که با آن هم مجرمان فانی و هم خدایان سرکش را می زدند
[ترجمه ترگمان]هر کدام یک مشعل و مشعل فروزان را باخود حمل می کردند که هر دو مقصر و خدایان سرکش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And by rights this week's G-20 summit ought to be an occasion for Mr. Obama to chide and chivy European leaders, in particular, into pulling their weight.
[ترجمه گوگل]و از نظر حقوقی، اجلاس سران گروه 20 این هفته باید فرصتی برای آقای اوباما باشد تا به ویژه رهبران اروپایی را سرزنش کند و از آنها انتقاد کند
[ترجمه ترگمان]و از سوی حقوق این اجلاس سران G - ۲۰ باید مناسبتی برای آقای اوباما باشد تا به طور خاص رهبران اروپایی را به طور خاص مورد سرزنش قرار دهد تا وزن خود را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• chase or hunt; hunting cry
scurry; maneuver or secure gradually

پیشنهاد کاربران