1. Go and see if you can chivvy the kids up a bit.
[ترجمه گوگل]برو ببین می تونی بچه ها رو یه ذره بهم بدی
[ترجمه ترگمان]بروید و ببینید آیا می توانید بچه ها را کمی بالا ببرید یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بروید و ببینید آیا می توانید بچه ها را کمی بالا ببرید یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I had to chivvy him into writing the report.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم او را برای نوشتن گزارش تشویق کنم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم او را برای نوشتن گزارش تعقیب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم او را برای نوشتن گزارش تعقیب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. If you don't chivvy the others along, we'll never get there on time.
[ترجمه گوگل]اگر بقیه را همراهی نکنید، ما هرگز به موقع به آنجا نخواهیم رسید
[ترجمه ترگمان]اگر به دیگران اصرار نکنی هرگز به موقع به آنجا نمی رسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر به دیگران اصرار نکنی هرگز به موقع به آنجا نمی رسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. They chivvy and reproach each other as we eat.
[ترجمه گوگل]وقتی غذا می خوریم، آنها همدیگر را سرزنش می کنند
[ترجمه ترگمان]همچنان که می خوریم همدیگر را سرزنش می کنند و همدیگر را سرزنش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همچنان که می خوریم همدیگر را سرزنش می کنند و همدیگر را سرزنش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Most members of Parliament did not chivvy the government into action.
[ترجمه گوگل]اکثر نمایندگان مجلس، دولت را به انجام عمل تشویق نکردند
[ترجمه ترگمان]اکثر اعضای پارلمان دولت را وادار به اقدام نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اکثر اعضای پارلمان دولت را وادار به اقدام نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We'll have to chivvy the children up about their school work.
[ترجمه گوگل]ما باید بچه ها را در مورد کارهای مدرسه شان آگاه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به بچه ها در مورد کار مدرسه اش حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما باید به بچه ها در مورد کار مدرسه اش حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I shall come down your burrow and chivvy you out like an old stoat.
[ترجمه گوگل]من از لانهات پایین میآیم و تو را مثل یک گودال کهنه بیرون میآورم
[ترجمه ترگمان]من burrow را پایین خواهم آورد و مثل یک سمور پیر به تو ناسزا خواهم گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من burrow را پایین خواهم آورد و مثل یک سمور پیر به تو ناسزا خواهم گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Jovial ladies chivvy you into ordering more than you can eat!
[ترجمه گوگل]خانم های خوش ذوق شما را تشویق می کنند که بیشتر از آنچه می توانید بخورید سفارش دهید!
[ترجمه ترگمان]خانم ها به تو دستور می دن که بیشتر از اون چیزی که می تونی بخوری سفارش می دن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خانم ها به تو دستور می دن که بیشتر از اون چیزی که می تونی بخوری سفارش می دن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He kept putting off writing the report so I had to chivvy him along.
[ترجمه گوگل]او نوشتن گزارش را به تعویق می انداخت، بنابراین من مجبور شدم او را همراهی کنم
[ترجمه ترگمان]او به نوشتن گزارش ادامه داد و من مجبور شدم او را تعقیب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به نوشتن گزارش ادامه داد و من مجبور شدم او را تعقیب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید