chipped

/ˈt͡ʃɪp//t͡ʃɪp/

لب پریده، پریده

جمله های نمونه

1. we each chipped in ten dollars to pay for the damage
هرکدام از ما ده دلار بابت خسارت وارده دادیم.

2. he drank tea from a chipped cup
او از فنجان لب پریده چای می خورد.

3. the paint on the chair is getting chipped
رنگ صندلی دارد ورقه ورقه می شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس