china

/ˈt͡ʃaɪnə//ˈt͡ʃaɪnə/

معنی: ظروف چینی، چینی
معانی دیگر: (ظرف) چینی، ساخته شده از چینی، کشور چین (پایتخت: پکن یا بجینگ ـ 9600000 کیلومتر مربع)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large, populous East Asian country on the Pacific coast; People's Republic of China.

(2) تعریف: see Taiwan.

جمله های نمونه

1. a china cabinet
گنجه ی ظروف چینی

2. a china plate
بشقاب چینی

3. eggshell china
(ظرف) چینی پوست تخم مرغی

4. a set of china dishes
یکدست ظرف چینی

5. a set of china dishes
یک دست ظرف چینی

6. please, pack the china carefully!
لطفا چینی ها را با دقت بسته بندی کن !

7. a complete set of china dishes
یک دست کامل ظرف های چینی

8. a jumble of broken china dishes
توده ی درهم وبرهمی از ظروف چینی شکسته

9. crates containing glass and china
صندوق های حاوی شیشه و چینی

10. the earthquake turned the china dishes into a pi
زلزله ظروف چینی را تبدیل به توده ی در هم ریخته ای کرد.

11. the sound of breaking china
صدای شکستن چینی

12. this washbasin is made of china
این دستشویی از چینی ساخته شده است.

13. she drank tea from a riveted china cup
با یک فنجان چینی بندزده چای می خورد.

14. the room was a welter of broken glass and china
اتاق پر از قطعات شیشه و چینی شکسته بود.

15. Japan lies to the east of China.
[ترجمه گوگل]ژاپن در شرق چین قرار دارد
[ترجمه ترگمان]ژاپن در شرق چین قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This country export fruit to China.
[ترجمه گوگل]این کشور میوه به چین صادر می کند
[ترجمه ترگمان]این کشور میوه را به چین صادر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He had spent his entire life in China as a doctor.
[ترجمه گوگل]او تمام زندگی خود را به عنوان پزشک در چین گذرانده بود
[ترجمه ترگمان]او تمام عمرش را در چین به عنوان یک پزشک گذرانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. China bounds on Russia in the north.
[ترجمه گوگل]چین از شمال به روسیه محدود می شود
[ترجمه ترگمان]چین در شمال به مرزه ای روسیه بر می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Buddhism was introduced into China about 67 AD.
[ترجمه گوگل]بودیسم در حدود سال 67 پس از میلاد وارد چین شد
[ترجمه ترگمان]بودایی حدود ۶۷ سال بعد از میلاد به چین معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I keep my collection of old china in the cabinet.
[ترجمه گوگل]من مجموعه چینی های قدیمی خود را در کابینت نگه می دارم
[ترجمه ترگمان]کلکسیون من از ظروف چینی قدیمی را در کابینت نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظروف چینی (اسم)
china, porcelain, chinaware

چینی (صفت)
china, porcelain, chinese

انگلیسی به انگلیسی

• people's republic of china, country in east asia
porcelain, ceramics; tableware made of porcelain
china or china clay is a very thin clay from which cups, plates, and ornaments are made.
things such as cups, plates, and ornaments made of china clay are referred to as china.
the people's republic of china is a country in asia. it is the most populous country in the world and the third largest in area. it was established in 1949, with mao zedong as its leader, and the chinese communist party (ccp) as the ruling party. during the cultural revolution, which lasted from 1966 to 1976, young people banded together in groups of red guards, to eliminate what mao zedong called reactionary thought and culture. in 1989 student pro-democracy demonstrations took place in tiananmen square in peking and were suppressed by the military. deng xiaoping, who remains the dominant political figure since the death of mao zedong in 1976, resigned from his last official post, as chairman of the ccp central military commission, in 1989. he was succeeded by jiang zemin, who also became general secretary of the ccp and, in 1993, became president of china. in 1988 li peng became prime minister. china produces one third of the world's rice. it is also the world's largest producer of coal, cotton, textiles, and cement.

پیشنهاد کاربران

طرف میگه تو کجایی هستی اونم میگه چینی
پس این عمون چینی هست که تو اهل به کار میره
چینی
land of many squinters ( n. ) [the stereotyped ‘squinting’ Chinese eyes]
( US black ) China
باستانی ترین کشورهای غنی - فرهنگ :
Greece : یونان
Egypt : مصر
Persia : پارس
China : چین
India : هند
Ethiopia : اتیوپی ( حبشه )
چین
China: کشور چین
china: ( ظروف ) چینی
اگر حرف سی ( C, c ) در کلمه چاینا، به صورت بزرگ ( کاپیتال capital ) نوشته شود به معنی کشور چین است و اگر به صورت کوچک ( small ) ( لور کیسlower case ) نوشته شود به معنی ظروف از نوع جنس چینی است.
ایرانیانِ ساسانی نام کشور �چین� را انتخاب کرده اند!
در دوره ساسانیان کشور چین را �سین� یا �چینستان� خوانده اند که به احتمال برگرفته از یکی از دودمان های کهن چینی به نام دودمان چین می باشد. خود چینیان کشور خود را تونگو می خوانند. نام �چین� بعدها از پارسی میانه به زبان های اروپایی راه یافته است!

بپرس