صفت ( adjective )
مشتقات: chimeric (adj.), chimerically (adv.)
مشتقات: chimeric (adj.), chimerically (adv.)
• : تعریف: existing only in the mind; fanciful.
• مترادف: fanciful
• متضاد: feasible, real
• مشابه: imaginary, phantom, romantic
• مترادف: fanciful
• متضاد: feasible, real
• مشابه: imaginary, phantom, romantic
- Few expected his chimerical plan to establish rooftop farming in the city to actually materialize.
[ترجمه گوگل] عده کمی انتظار داشتند که طرح کایمریکی او برای ایجاد کشاورزی روی پشت بام در شهر عملی شود
[ترجمه ترگمان] تعداد کمی از افراد انتظار دارند که نقشه موهوم او برای ایجاد دامداری بر روی پشت بام در شهر تحقق یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تعداد کمی از افراد انتظار دارند که نقشه موهوم او برای ایجاد دامداری بر روی پشت بام در شهر تحقق یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The fire-breathing dragon is a chimerical animal.
[ترجمه گوگل] اژدهای آتشنفس حیوانی شبیه به هم است
[ترجمه ترگمان] اژدهای آتش نفس حیوان خیالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اژدهای آتش نفس حیوان خیالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید