chills


معنی: لرز

مترادف ها

لرز (اسم)
shake, thrill, tremble, shiver, chills

پیشنهاد کاربران

لرز ( احساس سرما به همراه لرزش ) - اسم
He has the chills
سردی، بی احساسی - اسم
Feel the chill when remember pain
دلسرد کردن ( ترساندن یا دلسرد کردن ) - فعل
The old tree's presence chilled spirit
...
[مشاهده متن کامل]

خونسرد - صفت
Even thought coldness, I chills for hot days
ترساندن - فعل
Movie with ghosts will chill children
خوف - اسم
With fear of the chills

مورمور شدن شدید، مو به تن سیخ شدن در اثر لذت بیش از حد، نشاط، هیجان یا خوف
تب و لرز
شمارش معکوس
لرز
لرز داشتن
لرز از لحاظ سرما خوردگی

بپرس