1. he was looking at me with his big, childlike eyes
با چشمان درشت و کودک مانند خود به من نگاه می کرد.
2. 'You know I love you,' she said with childlike simplicity.
 [ترجمه گوگل]او با سادگی کودکانه گفت: "میدونی که دوستت دارم " 
[ترجمه ترگمان]با سادگی کودکانه ای گفت: می دانی که دوستت دارم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. She has a childlike enthusiasm and directness.
 [ترجمه گوگل]او شور و شوق و صراحتی کودکانه دارد 
[ترجمه ترگمان]شور و شوق کودکانه ای دارد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. the unfailing childlike appetite of what's next and the joy of the game of living.
 [ترجمه گوگل]اشتهای بی وقفه کودکانه از آنچه در آینده است و لذت بازی زندگی 
[ترجمه ترگمان]اشتهای کودکانه ای چیزی که دفعه بعد و لذت زندگی است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. He retained a childlike sense of wonder.
 [ترجمه گوگل]او یک حس کودکانه از شگفتی را حفظ کرد 
[ترجمه ترگمان]حس می کرد که از خود بی خود شده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. All her life she had a childlike trust in other people.
 [ترجمه گوگل]او در تمام زندگی خود به دیگران اعتماد کودکانه داشت 
[ترجمه ترگمان]در تمام زندگیش به دیگران اعتماد کودکانه ای داشت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. The sight filled her with childlike excitement.
 [ترجمه گوگل]این منظره او را سرشار از هیجان کودکانه کرد 
[ترجمه ترگمان]این منظره او را با هیجانی کودکانه فرا گرفت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. His most enduring quality is his childlike innocence.
 [ترجمه گوگل]ماندگارترین ویژگی او معصومیت کودکانه اش است 
[ترجمه ترگمان]زیباترین کیفیات او معصومیت کودکانه او است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. His face was childlike and flaccid.
10. Henry was so infuriated by the childlike look of loss on his face he had half a mind to give him some.
 [ترجمه گوگل]هنری از نگاه کودکانه فقدان روی صورتش چنان خشمگین شده بود که نیمی از ذهنش را داشت که کمی به او بدهد 
[ترجمه ترگمان]هنری به قدری عصبانی بود که از نگاه کودکانه ای که به صورتش افتاده بود کمی ناراحت شد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. Jean was a gentle soul, and almost childlike.
 [ترجمه گوگل]ژان روحی ملایم و تقریباً کودکانه بود 
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان یک روح مهربان و تقریبا کودکانه بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. Sometimes she became childlike and you could see her at eight or seventeen or twenty-five.
 [ترجمه گوگل]گاهی بچهها میشد و میتوانستی او را در هشت، هفده، بیست و پنج سالگی ببینی 
[ترجمه ترگمان]گاهی او مثل کودکان به دنیا می آمد و او را در هشت یا هفده یا بیست و پنج سال دیده بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. Standing, she looked less childlike.
 [ترجمه گوگل]ایستاده، کمتر بچه گانه به نظر می رسید 
[ترجمه ترگمان]در حالی که ایستاده بود، کم تر کودکانه به نظر می رسید 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. She wears a white childlike party frock, edged with lace, stiffened with gauze, decorated with flounces and bows.
 [ترجمه گوگل]او یک لباس مخصوص مهمانی کودکانه به تن دارد، لبههای آن با توری، سفتشده با گاز، تزئین شده با پاپیونها و پاپیونها 
[ترجمه ترگمان]پیراهنی سفید و کودکانه به تن داشت که از توری پوشیده شده بود و با تور و bows آراسته شده بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید