childbirth

/ˈt͡ʃaɪldˌbərθ//ˈt͡ʃaɪldbɜːθ/

معنی: زایمان، وضع حمل
معانی دیگر: زایش، زاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or occasion of giving birth to a child; parturition.
مترادف: accouchement, birth, confinement, lying-in, parturition
مشابه: bearing, childbearing, childbed, delivery, labor, nativity, travail

جمله های نمونه

1. childbirth used to cause many deaths among women
زایمان موجب مرگ و میر زیادی نزد زنان می شد.

2. natural childbirth
زایمان طبیعی (بدون بیهوشی و غیره)

3. painless childbirth
زایمان بی درد

4. the throes of childbirth
اوج درد زایمان

5. His wife died in childbirth in 192
[ترجمه گوگل]همسرش در سال 192 هنگام زایمان درگذشت
[ترجمه ترگمان]همسر او در سال ۱۹۲ سالگی درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All I remember of childbirth was the unbearable pain and the relief when it was all over.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که از زایمان به یاد دارم درد غیر قابل تحمل و آرامشی بود که بعد از تمام شدن همه چیز به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی همه چیز تمام شد، تنها چیزی که به یاد دارم، درد غیرقابل تحمل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She drew an analogy between childbirth and the creative process.
[ترجمه گوگل]او قیاسی بین زایمان و فرآیند خلاقانه ترسیم کرد
[ترجمه ترگمان]او قیاس بین زایمان و فرآیند خلاق را کنار کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Epidurals are now often used during childbirth.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر اپیدورال اغلب در هنگام زایمان استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]Epidurals در هنگام زایمان اغلب مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She dreaded the pain of childbirth.
[ترجمه گوگل]او از درد زایمان می ترسید
[ترجمه ترگمان]از درد زایمان دچار وحشت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's a passionate advocate of natural childbirth.
[ترجمه گوگل]او مدافع پرشور زایمان طبیعی است
[ترجمه ترگمان]او یکی از مدافعان سرسخت زایمان طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the subject of childbirth she is amusingly frank.
[ترجمه گوگل]در مورد زایمان او به طرز سرگرم کننده ای صادق است
[ترجمه ترگمان]در مورد زایمان، او به شوخی با شوخی شوخی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A period of acute depression can sometimes follow childbirth.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات یک دوره افسردگی حاد می تواند به دنبال زایمان باشد
[ترجمه ترگمان]یک دوره از افسردگی شدید گاهی می تواند زایمان را دنبال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rituals and Cults Childbirth classes; procedures and routines of maternity hospitals and midwifery.
[ترجمه گوگل]آیین ها و فرقه ها کلاس های زایمان; رویه ها و روال های بیمارستان های زایمان و مامایی
[ترجمه ترگمان]کلاس های زایمان و زایمان، روش ها و روال های کاری بیمارستان های مادران و مامایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Natural childbirth has become more popular over the last 20 years.
[ترجمه گوگل]زایمان طبیعی در 20 سال گذشته محبوبیت بیشتری پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]زایمان طبیعی در طول ۲۰ سال گذشته محبوبیت بیشتری پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The woman is to experience suffering - in childbirth, the most fundamental human process.
[ترجمه گوگل]زن باید رنج را تجربه کند - در زایمان، اساسی ترین فرآیند انسانی
[ترجمه ترگمان]زن باید رنج بردن از زایمان، the روند انسانی را تجربه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Artemis watched over women in childbirth.
[ترجمه گوگل]آرتمیس مراقب زنان در هنگام زایمان بود
[ترجمه ترگمان]ارتمیس در حین زایمان به زن ها نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Women were deemed unclean during and immediately after childbirth.
[ترجمه گوگل]زنان در حین زایمان و بلافاصله پس از آن نجس تلقی می شدند
[ترجمه ترگمان]زنان در طی زایمان و بلافاصله پس از زایمان احساس گناه تلقی می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زایمان (اسم)
accouchement, childbirth, parturition, litter, confinement, throe

وضع حمل (اسم)
childbirth

انگلیسی به انگلیسی

• act of giving birth to a child
childbirth is the act of giving birth to a child.

پیشنهاد کاربران

زایمان. وضع حمل
مثال:
I made friends when I helped the women through childbirth.
من وقتی به زنها در زایمان کمک می کنم دوستانی {هم} پیدا می کنم.
زایمان
زایمان - وضع حمل
🔴 the act or process of giving birth to children
[count]
◀️ [the total number of childbirths [= ( more commonly ) births
[noncount]
◀️ advocates of natural childbirth
Types of childbirth :
■ Vaginal Delivery
■ C - section که همون Caesarean Section

بپرس