childbearing

/ˈt͡ʃaɪldˌberɪŋ//ˈt͡ʃaɪldbeərɪŋ/

معنی: بچه زایی، بچه آوری
معانی دیگر: زایمان، وضع حمل، زایش، زادن، زایایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the process of conceiving, carrying, and giving birth to a child.
صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to the capacity or suitability of women for producing children.

- of a childbearing age
[ترجمه گوگل] در سنین باروری
[ترجمه ترگمان] سن بارداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. her stomach had stretch marks from childbearing
به خاطر زایمان،پوست شکمش جای ترک خوردگی داشت.

2. she is no longer a woman of childbearing age
او دیگر سن بچه دار شدن را پشت سر گذاشته است.

3. Some women defer childbearing in favour of a career.
[ترجمه گوگل]برخی از زنان به نفع شغلی، فرزندآوری را به تعویق می اندازند
[ترجمه ترگمان]برخی از زنان باردار شدن را به نفع یک شغل به تعویق می اندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many couples want to compress their childbearing into a short space of time in their married life.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زوج ها می خواهند فرزندآوری خود را در مدت زمان کوتاهی در زندگی زناشویی خود فشرده کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زوج ها می خواهند childbearing خود را در مدت زمان کوتاهی در زندگی زناشوئی محدود کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Childbearing is concentrated within the first decade of married life.
[ترجمه گوگل]فرزندآوری در دهه اول زندگی زناشویی متمرکز است
[ترجمه ترگمان]childbearing در اولین دهه زندگی زناشویی متمرکز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The survey is only concerned with women of childbearing age.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی فقط مربوط به زنان در سنین باروری است
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی تنها مربوط به زنان در سن باروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The outcome of childbearing by both teenagers and older women can be egregious.
[ترجمه گوگل]نتیجه فرزندآوری هم توسط نوجوانان و هم زنان مسن می تواند فاحش باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه بارداری هر دو نوجوانان و زنان مسن تر می تواند فاحش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The inverse relationship between living costs and childbearing is found throughout the developing world.
[ترجمه گوگل]رابطه معکوس بین هزینه های زندگی و فرزندآوری در سراسر جهان در حال توسعه یافت می شود
[ترجمه ترگمان]رابطه معکوس بین هزینه های زندگی و بارداری در سراسر جهان در حال توسعه یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The rise in childbearing outside marriage is closely linked with cohabitation.
[ترجمه گوگل]افزایش فرزندآوری در خارج از ازدواج ارتباط تنگاتنگی با زندگی مشترک دارد
[ترجمه ترگمان]افزایش باروری در خارج از ازدواج رابطه نزدیکی با هم زیستی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For most women, working and childbearing are alternatives, at least for a few years.
[ترجمه گوگل]برای اکثر زنان، کار و فرزندآوری، حداقل برای چند سال جایگزین است
[ترجمه ترگمان]برای اغلب زنان، کار کردن و بارداری جایگزین، حداقل برای چند سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Owner-occupiers tend to delay childbearing because they face heavy housing costs at the beginning of their marriage.
[ترجمه گوگل]مالکان تمایل به تاخیر در فرزندآوری دارند زیرا در ابتدای ازدواج با هزینه های سنگین مسکن مواجه می شوند
[ترجمه ترگمان]اشغالگران که در ابتدای ازدواج با هزینه های سنگین مسکن مواجه می شوند، گرایش به تاخیر در بارداری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cycles of growth and childbearing produce markedly different states of appearance in women.
[ترجمه گوگل]چرخه های رشد و فرزندآوری حالت های ظاهری متفاوتی را در زنان ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]چرخه های رشد و باروری حالت های مختلفی از ظاهر را در زنان تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Is it legitimate social policy to discourage childbearing?
[ترجمه گوگل]آیا ممانعت از فرزندآوری یک سیاست اجتماعی مشروع است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این سیاست اجتماعی مشروع برای جلوگیری از بارداری است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As with the stereotyping and stigmatizing of welfare recipients, views about teenage childbearing are frequently extraordinarily simplistic.
[ترجمه گوگل]مانند کلیشه‌سازی و انگ زدن به دریافت‌کنندگان رفاه، دیدگاه‌ها در مورد فرزندآوری نوجوانان اغلب به‌طور فوق‌العاده ساده‌ای هستند
[ترجمه ترگمان]در مورد رفتار کلیشه ای و انگ زدن گیرنده های رفاهی، نظرات در مورد بارداری نوجوانان اغلب بسیار ساده انگارانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچه زایی (اسم)
parturition, childbearing

بچه آوری (اسم)
childbearing

انگلیسی به انگلیسی

• act of giving birth to a child
childbearing is the process of giving birth to babies.
a woman of childbearing age is of an age when women are usually able to give birth to children.

پیشنهاد کاربران

بپرس