1. ( استعاری – احساسی ) : این عبارت برای توصیف کسی استفاده می شه که روحیه ی کودکانه، معصومیت، یا بازیگوشی درونی اش تا اعماق وجودش نفوذ کرده؛ یعنی نه فقط ظاهر یا رفتار، بلکه ذاتش کودکانه ست.
2. ( شاعرانه – توصیفی ) : در متون ادبی یا هنری، ممکنه برای توصیف فردی به کار بره که با وجود سن یا تجربه، همچنان کودک دل، بی ریا، و پر از تخیل و احساسات لطیفه.
... [مشاهده متن کامل]
3. ( روان شناختی – نمادین ) : گاهی اشاره به کسیه که کودک درونش فعال و زنده ست؛ یعنی هنوز توانایی شگفت زده شدن، بازی کردن، یا احساسات خالص رو داره.
🔹 مترادف ها
childlike soul – innocent to the core – playful spirit – pure - hearted – young at heart – whimsical – emotionally tender
🔹 مثال ها
She’s child to the bone—always curious, always kind. اون تا مغز استخوان یه بچه ست—همیشه کنجکاو، همیشه مهربون.
You can see it in his smile—he’s child to the bone. از لبخندش پیداست—ذاتاً بچه ست.
No matter how old he gets, he’ll stay child to the bone. مهم نیست چند سالشه، همیشه بچه دل می مونه.
2. ( شاعرانه – توصیفی ) : در متون ادبی یا هنری، ممکنه برای توصیف فردی به کار بره که با وجود سن یا تجربه، همچنان کودک دل، بی ریا، و پر از تخیل و احساسات لطیفه.
... [مشاهده متن کامل]
3. ( روان شناختی – نمادین ) : گاهی اشاره به کسیه که کودک درونش فعال و زنده ست؛ یعنی هنوز توانایی شگفت زده شدن، بازی کردن، یا احساسات خالص رو داره.
🔹 مترادف ها
🔹 مثال ها
She’s child to the bone—always curious, always kind. اون تا مغز استخوان یه بچه ست—همیشه کنجکاو، همیشه مهربون.
You can see it in his smile—he’s child to the bone. از لبخندش پیداست—ذاتاً بچه ست.
No matter how old he gets, he’ll stay child to the bone. مهم نیست چند سالشه، همیشه بچه دل می مونه.
یعنی خیلی سردمدن شده بود.