chiefly

/ˈt͡ʃiːfli//ˈt͡ʃiːfli/

معنی: بطور عمده، مخصوصا
معانی دیگر: به طور عمده، کلا، اصلا، عمدتا، بیشتر(ین)، رئیس مانند، سالارسان، سالاری، سردستگی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: principally.
مترادف: mainly, primarily, principally
مشابه: especially, essentially, generally, largely, particularly

(2) تعریف: mainly; mostly.
مترادف: generally, largely, mainly, mostly, on the whole, usually
مشابه: especially, for the most part, in the main, primarily

- His diet is plain, consisting chiefly of bread, milk, and cheese.
[ترجمه گوگل] رژیم غذایی او ساده است و عمدتاً از نان، شیر و پنیر تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان] رژیم غذایی او ساده است و عمدتا شامل نان، شیر و پنیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is remembered chiefly for her contributions to nuclear physics.
[ترجمه امیرمهدی صفدری] اغلب او را بخاطر فعالیت هایش در فیزیک هسته به خاطر می آورند.
|
[ترجمه گوگل] او عمدتاً به خاطر مشارکت‌هایش در فیزیک هسته‌ای به یاد می‌آید
[ترجمه ترگمان] او بیشتر به خاطر سهم خود در فیزیک هسته ای به خاطر می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a chiefly rank
رتبه ی سالار

2. he was chiefly interested in buying rugs
او بیشتر مشتاق خریدن فرش بود.

3. syphilis infection is chiefly venereal
ابتلای به سفلیس بیشتر مقاربتی است.

4. The horizon of life is broadened chiefly by the enlargement of the heart.
[ترجمه گوگل]افق زندگی عمدتاً با بزرگ شدن قلب گسترده می شود
[ترجمه ترگمان]افق زندگی بیشتر به واسطه بزرگ شدن قلب گسترش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tea is raised chiefly in China, Japan and India.
[ترجمه گوگل]چای عمدتاً در چین، ژاپن و هند پرورش می یابد
[ترجمه ترگمان]چای عمدتا در چین، ژاپن و هند یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The work consists chiefly of interviewing the public.
[ترجمه گوگل]این کار عمدتاً شامل مصاحبه با مردم است
[ترجمه ترگمان]کار عمدتا شامل مصاحبه با مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chiefly the mold of a man's fortune is in his own hands.
[ترجمه گوگل]اساساً قالب ثروت یک مرد در دستان اوست
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، قالب ثروت یک مرد در دست خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bread is chiefly made of flour.
[ترجمه گوگل]نان عمدتاً از آرد تهیه می شود
[ترجمه ترگمان]نان عمدتا از آرد تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He joined the consular service, chiefly because this was one of the few job vacancies.
[ترجمه گوگل]او به خدمات کنسولی پیوست، عمدتاً به این دلیل که این یکی از معدود مشاغل خالی بود
[ترجمه ترگمان]او به خدمت کنسولی پیوست، بیشتر به این دلیل که این یکی از معدود فرصت های شغلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He kept animals, chiefly cattle, with some pigs.
[ترجمه گوگل]او از حیوانات، عمدتاً گاو، با چند خوک نگهداری می کرد
[ترجمه ترگمان]حیوانات را بیشتر نگه می داشت، بیشتر گاوها را، با یک خوک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We're packed out and again chiefly to young people.
[ترجمه گوگل]ما پر شده‌ایم و دوباره عمدتاً برای جوانان
[ترجمه ترگمان]بار دیگر جمع شدیم و بیشتر به جوان ها نزدیک تر می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's travelled widely, chiefly in Africa and Asia.
[ترجمه گوگل]او به طور گسترده سفر کرده است، عمدتاً در آفریقا و آسیا
[ترجمه ترگمان]او به طور گسترده، عمدتا در آفریقا و آسیا سفر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The tumultuous Cultural Revolution was chiefly responsible for the searing desire for change in China.
[ترجمه گوگل]انقلاب پرفراز و نشیب فرهنگی عمدتاً مسئول میل شدید برای تغییر در چین بود
[ترجمه ترگمان]انقلاب فرهنگی آشفته عمدتا مسئول آرزوی searing برای تغییر در چین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chiefly, I ask you to remember to write to your elderly mother.
[ترجمه گوگل]در اصل از شما می خواهم که یادتان باشد برای مادر مسن خود بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، از شما می خواهم به یاد داشته باشید که به مادر مسن خود نامه بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The accident happened chiefly because you were careless.
[ترجمه گوگل]تصادف عمدتاً به دلیل بی احتیاطی رخ داد
[ترجمه ترگمان]این حادثه عمدتا به خاطر بی توجهی شما اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بطور عمده (قید)
chiefly

مخصوصا (قید)
chiefly, specially

انگلیسی به انگلیسی

• mainly, primarily
you use chiefly to indicate the most important cause or feature of something.
if something is done chiefly in a particular way or place, it is done mainly in that way or place.

پیشنهاد کاربران

1. بیشتر . در درجه اول. عمدتا 2. بخصوص. مخصوصا
مثال:
the disease occurs chiefly in tropical climates
این بیماری عمدتا در اقلیم گرمسیری یافت می شود.
mainly
عمدتا، بیشتر، مخصوصا
عمدتا، بیشتر

بپرس