chief of staff

/ˈt͡ʃiːfəvˈstæf//t͡ʃiːfəvstɑːf/

معنی: رئیس ستاد
معانی دیگر: (ارتش) رئیس ستاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (usu. cap.) the head staff officer in the U.S. Department of the Army or Air Force, or the head staff officer of any of various major units in the U.S. or other military forces.

(2) تعریف: any head of a staff, as in a hospital.

جمله های نمونه

1. The Sultan was still nominally the Chief of Staff.
[ترجمه گوگل]سلطان هنوز اسماً رئیس ستاد بود
[ترجمه ترگمان]سلطان هنوز اسما رئیس ستاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The army's Chief of Staff had personally ordered the raid.
[ترجمه گوگل]رئیس ستاد ارتش شخصا دستور حمله را صادر کرده بود
[ترجمه ترگمان]رئیس ارتش شخصا دستور حمله را صادر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gerry de Silva was formally appointed army Chief of Staff on Oct. 2
[ترجمه گوگل]جری دی سیلوا به طور رسمی در 2 اکتبر به عنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شد
[ترجمه ترگمان]در روز دوم اکتبر، گری دی سیلوا به عنوان رئیس ستاد ارتش منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Amnon Lipkin-Shahak, the chief of staff, said 73 soldiers and crew members were killed.
[ترجمه گوگل]آمنون لیپکین شاهاک، رئیس ستاد ارتش گفت که 73 سرباز و خدمه کشته شدند
[ترجمه ترگمان]Amnon lipkin - Shahak، رئیس پرسنل، گفت که ۷۳ سرباز و خدمه کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yeltsin fired his deputy chief of staff, Alexander I. . Kazakov, on Friday.
[ترجمه گوگل]یلتسین معاون رئیس دفتر خود الکساندر اول را برکنار کرد کازاکوف، روز جمعه
[ترجمه ترگمان]یلتسین، معاون خود، الکساندر سوم، را روز جمعه اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Victor Malu, the military chief of staff who is close to Obasanjo, have praised the U. S. aid program.
[ترجمه گوگل]ویکتور مالو، رئیس ستاد ارتش که نزدیک به اوباسانجو است، برنامه کمک های ایالات متحده را ستایش کرده است
[ترجمه ترگمان]ویکتور Malu، رئیس ستاد ارتش که نزدیک اوباسانجو است، از ایالات متحده تحسین کرده است اس برنامه کمک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He stepped down as White House chief of staff in 1994 after a series of White House snafus.
[ترجمه گوگل]او در سال 1994 پس از یک سری جنجال‌های کاخ سفید از سمت ریاست کارکنان کاخ سفید کنار رفت
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۹۴ پس از یک سری از snafus کاخ سفید به عنوان رئیس کارکنان کاخ سفید کناره گیری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They included Erskine B. . Bowles, then deputy chief of staff.
[ترجمه گوگل]آنها شامل ارسکین بی بولز، معاون وقت رئیس ستاد
[ترجمه ترگمان]آن ها عبارت بودند از ارسکین (ارسکین - باولز)، و سپس معاون رئیس پرسنل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Deputy national security adviser Sandy Berger and deputy chief of staff Harold Ickes also are candidates.
[ترجمه گوگل]سندی برگر معاون مشاور امنیت ملی و هارولد ایکس معاون رئیس ستاد نیز نامزدها هستند
[ترجمه ترگمان]مشاور امنیت ملی سندی برگر و معاون رئیس پرسنل هارولد Ickes نیز نامزد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. According to the same newspaper, the deputy chief of staff, Moshe Ya'alon, thinks in rather apocalyptic terms.
[ترجمه گوگل]به نوشته همین روزنامه، موشه یعلون، معاون رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، به اصطلاحات آخرالزمانی فکر می کند
[ترجمه ترگمان]بر طبق همان روزنامه، معاون رئیس ستاد، موشه Ya، به شرایط نسبتا apocalyptic فکر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The West Wing job. Deputy chief of staff.
[ترجمه گوگل]شغل بال غربی معاون رئیس ستاد
[ترجمه ترگمان]کار شاخه غربی معاون رئیس ستاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She is married to Dave Walden, former chief of staff to Mayor Lanier.
[ترجمه گوگل]او با دیو والدن، رئیس سابق دفتر شهردار لانیر ازدواج کرده است
[ترجمه ترگمان]\"اون با\" دیو والدن \"ازدواج کرده، رئیس سابق\" Mayor \"به شهردار\" Lanier
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We also interviewed candidates for her chief of staff.
[ترجمه گوگل]ما همچنین با نامزدهای رئیس ستاد وی مصاحبه کردیم
[ترجمه ترگمان]ما همچنین با کاندیدا برای رئیس ستاد او مصاحبه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Andy Card would become White House chief of staff.
[ترجمه گوگل]اندی کارت رئیس دفتر کاخ سفید خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اندی کارت رئیس کارکنان کاخ سفید خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Paredes previously worked as chief of staff under the governorship of Dulce Maria Sauri, the party's current national president.
[ترجمه گوگل]پاردس پیش از این به عنوان رئیس ستاد در زمان فرمانداری دولچه ماریا سوری، رئیس ملی فعلی حزب کار می کرد
[ترجمه ترگمان]Paredes که قبلا به عنوان رئیس ستاد فرماندهی فرمانداری Dulce ماریا Sauri کار می کرد، رئیس فعلی حزب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رئیس ستاد (اسم)
chief of staff

انگلیسی به انگلیسی

• senior military officer of the u.s. army or air force
senior military officer of a staff and main advisor to a commander
the chiefs of staff are the highest-ranking officers of each service of the armed forces.

پیشنهاد کاربران

The chief of staff is the highest - ranking member of a group or organization who manages the day - to - day operations and acts as the main advisor to the leader. This term is commonly used in political or military contexts.
...
[مشاهده متن کامل]

رئیس ستاد، عالی ترین عضو یک گروه یا سازمان است که عملیات روزانه را مدیریت می کند و به عنوان مشاور اصلی رهبر عمل می کند. این اصطلاح معمولاً در زمینه های سیاسی یا نظامی استفاده می شود.
*** رئیس ستاد، رهبر یا رئیس یک سازمان پیچیده مانند نیروهای مسلح یا مؤسسات بزرگ است، که وظیفه پشتیبانی و هماهنگی میان سازمان و مدیران ارشد را برعهده دارد، همچنین در برخی سازمان ها، رئیس ستاد ممکن است به عنوان دستیار رهبر یا مشاور رئیس جمهور در سازمان مذکور فعالیت نماید یا ارشدترین افسر نظامی در سازمان مذکور باشد. به طور کلی، یک رئیس ستاد، حائلی میان مدیر اجرایی و تیم گزارش دهی ایجاد می کند. رئیس ستاد اغلب در پشت صحنه برای حل مشکلات، میانجیگری اختلافات و رسیدگی به مسائل، پیش از آنکه به رئیس اجرایی برسد، فعالیت می کند. روسای ستاد به عنوان مشاور و معتمد رئیس اجرایی یا رهبر سازمان نیز عمل می کنند.
مثال ها؛ ( در مثال اول، بیشتر به عنوان رییس دفتر شناخته می شود )
For example, in the White House, the chief of staff is often referred to as the president’s right - hand person.
In a corporate setting, a CEO might say, “I rely heavily on my chief of staff to keep things running smoothly. ”
A military general might have a chief of staff who ensures coordination among different units and departments.

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-leadership/
رئیس ستاد
رئیس دفتر رئیس جمهور ایالات متحده، منشی خصوصی رئیس جمهور
افسر درجه بالا

بپرس