chide

/ˈt͡ʃaɪd//t͡ʃaɪd/

معنی: سرزنش کردن، عتاب کردن، گله کردن از، غرغر کردن
معانی دیگر: (با ملایمت) سرزنش کردن، نکوهیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: chides, chiding, chid, chidden, chided
(1) تعریف: to nag or goad by criticizing.
مترادف: nag
مشابه: criticize, goad, needle, pester

- His friends chided him into wearing more stylish clothes.
[ترجمه محمد قاسمی] دوستانش سرزنشش کردند تا لباس های شیک تری بپوشد
|
[ترجمه گوگل] دوستانش او را به پوشیدن لباس های شیک تر سرزنش کردند
[ترجمه ترگمان] دوستانش او را به پوشیدن لباس های مد روز سرزنش کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to express disapproval of.
مترادف: admonish, reproach, reprove
متضاد: commend, praise
مشابه: berate, chastise, correct, criticize, rate, rebuke, reprimand, scold, take to task, tongue-lash

- Her mother chided her for making careless mistakes.
[ترجمه گوگل] مادرش او را به خاطر اشتباهات بی احتیاطی سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان] مادرش او را سرزنش می کرد که اشتباه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: chider (n.)
• : تعریف: to point out someone's faults.
مترادف: criticize
مشابه: reprove, scold

جمله های نمونه

1. 'Edward, you are naughty,' Dorothy chided.
[ترجمه گوگل]دوروتی سرزنش کرد: «ادوارد، تو شیطان هستی
[ترجمه ترگمان]در وتی با لحنی سرزنش آمیز گفت: ادوارد، تو بدجنسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The manager chided him for his delay.
[ترجمه گوگل]مدیر او را به خاطر تاخیرش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر به خاطر تاخیر خود او را سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He gently chides his students every time they misspelled a word.
[ترجمه گوگل]او به آرامی دانش آموزانش را هر بار که کلمه ای را اشتباه می نویسند سرزنش می کند
[ترجمه ترگمان]هر بار که این کلمه را اشتباه تلفظ می کردند به آرامی دانش آموزان خود را زیر پا می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She chided him for not responding to her Christmas cards.
[ترجمه گوگل]او او را به خاطر پاسخ ندادن به کارت های کریسمس سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر جواب دادن به کارت های کریسمس او را سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He swiftly chided himself for such thoughts.
[ترجمه گوگل]او به سرعت خود را به خاطر چنین افکاری سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او به سرعت خود را برای این افکار سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was chiding her son for not being more dutiful to her.
[ترجمه گوگل]او پسرش را سرزنش می کرد که به او بیشتر وظیفه نمی زند
[ترجمه ترگمان]داشت پسرش را بابت این که برایش مهم نبود سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She chided him for his bad manners.
[ترجمه گوگل]او را به خاطر اخلاق بدش سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر رفتار بدی که داشت او را سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She chided herself for being so impatient with the children.
[ترجمه گوگل]خودش را سرزنش می کرد که اینقدر نسبت به بچه ها بی حوصله است
[ترجمه ترگمان]از این که از بچه ها حوصله اش سر رفته بود خود را سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 'Isn't that a bit selfish?' he chided.
[ترجمه گوگل]آیا این کمی خودخواهانه نیست؟ او سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]این کمی خودخواهانه نیست؟ با لحنی سرزنش آمیز گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She chided him for his laziness.
[ترجمه گوگل]او را به خاطر تنبلی سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر تنبلی و تنبلی او را سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He gently chided the two women.
[ترجمه گوگل]او به آرامی دو زن را سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]با مهربانی این دو زن را سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cross chided himself for worrying.
[ترجمه گوگل]کراس خودش را به خاطر نگرانی سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]از این بابت خود را سرزنش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The old woman is always scolding and chiding.
[ترجمه گوگل]پیرزن همیشه سرزنش و سرزنش می کند
[ترجمه ترگمان]پیرزن همیشه سرزنش می کند و سرزنش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She wasn't normally afraid of thunderstorms, she chided herself crossly, as alarm pulsed through her body.
[ترجمه گوگل]او به طور معمول از رعد و برق نمی ترسید، وقتی زنگ هشدار در بدنش می پیچید، به شدت خودش را سرزنش می کرد
[ترجمه ترگمان]او با عصبانیت خودش را سرزنش می کرد، همان طور که آژیر در بدن او جریان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't be ridiculous! she chided herself.
[ترجمه گوگل]مسخره نباش! او خودش را سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]مسخره بازی در نیار! او خودش را سرزنش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرزنش کردن (فعل)
snub, snap, blame, reproach, haze, censure, trounce, rebuke, berate, scold, upbraid, chide, twit, reprove, call down, taunt, jack, objurgate, dispraise, vituperate, reprimand, reprehend, tongue-lash

عتاب کردن (فعل)
blame, rebuke, chide, reprove, expostulate

گله کردن از (فعل)
chide

غرغر کردن (فعل)
grumble, murmur, grudge, chide, growl, mutter

انگلیسی به انگلیسی

• scold, quarrel, tease
if you chide someone, you scold them; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

to speak to someone severely because they have behaved badly
The term "chide" refers to speaking out in angry or displeased rebuke, expressing disapproval, scolding, or reproaching someone. It is often used in a mild and constructive manner.
...
[مشاهده متن کامل]

به شدت با کسی صحبت کردن به دلیل اینکه رفتار بدی داشته است
بیان کردن سخنانی با عصبانیت یا ناراحتی، ابراز نارضایتی، سرزنش یا ملامت شخصی. اغلب به روشی ملایم و سازنده
She chided him for his bad manners.
He will not chide continually, nor keep his anger still.
She chided us for arriving late. "You really should have been here on time, " she chided.

chidechide
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/chide• https://www.merriam-webster.com/dictionary/chide

بپرس