chic

/ˈʃiːk//ʃiːk/

معنی: زیبا، شیک، باب روز
معانی دیگر: (فرانسه) شیک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: chicer, chicest
• : تعریف: elegant or fashionable; stylish.
مترادف: fashionable, smart, stylish, swank
متضاد: outdated, unfashionable, unstylish
مشابه: classy, dapper, elegant, natty, sophisticated, spruce, suave, swell, trendy, urbane

- a chic wardrobe
[ترجمه گوگل] یک کمد لباس شیک
[ترجمه ترگمان] یک کمد لباس شیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: elegance of style, esp. in attire.
مترادف: flair, style
متضاد: frumpiness
مشابه: culture, elegance, panache, pizazz, polish, refinement, sophistication, swank

- We admire her chic.
[ترجمه P.L] ما زیبایی او را تحسین میکنیم.
|
[ترجمه گوگل] ما شیک بودن او را تحسین می کنیم
[ترجمه ترگمان] chic رو تحسین می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she is very chic
او خیلی شیک است.

2. She bought a chic little hat.
[ترجمه گوگل]او یک کلاه کوچک شیک خرید
[ترجمه ترگمان]اون یه کلاه شیک شیک خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How happy how to live, how chic how to live.
[ترجمه گوگل]چقدر شاد زندگی کردن، چقدر شیک زندگی کردن
[ترجمه ترگمان]چه خوب زندگی کنید، چقدر شیک و شیک زندگی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I like your haircut - it's very chic.
[ترجمه گوگل]من مدل موی شما را دوست دارم - خیلی شیک است
[ترجمه ترگمان] از موهات خوشم میاد - خیلی شیک - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Margaret was looking very chic in blue.
[ترجمه هدا] مارگارت در لباس آبی بسیار شیک به نظر میرسید
|
[ترجمه گوگل]مارگارت با لباس آبی بسیار شیک به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]مارگارت خیلی شیک به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She wears her clothes with chic.
[ترجمه گوگل]لباس هایش را با شیک می پوشد
[ترجمه ترگمان]لباسش رو با شیک پوشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I like your chic hat.
[ترجمه گوگل]کلاه شیک شما را دوست دارم
[ترجمه ترگمان] از کلاه شیک - ت خوشم میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. British politicians are not renowned for their chic.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران بریتانیایی به شیک بودن شهرت ندارند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران بریتانیایی برای پوشیدن لباس های شیک خود مشهور نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I think your hat is rather chic.
[ترجمه گوگل]به نظر من کلاه شما نسبتا شیک است
[ترجمه ترگمان] فکر کنم کلاه تو خیلی شیک - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her gown was very French and very chic.
[ترجمه گوگل]لباس مجلسی او بسیار فرانسوی و بسیار شیک بود
[ترجمه ترگمان]لباسش بسیار فرانسوی و بسیار شیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was wearing a chic little number.
[ترجمه گوگل]او یک شماره کوچک شیک پوشیده بود
[ترجمه ترگمان] اون یه شماره شیک پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They've scoured their record collections for their favourite chic embellishments soas to enhance the luxury commodity aura of their product.
[ترجمه گوگل]آن‌ها مجموعه‌های رکوردهای خود را برای تزیینات شیک مورد علاقه خود جست‌وجو کرده‌اند تا هاله کالای لوکس محصول خود را افزایش دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجموعه های رکورد خود را برای تزئینات بسیار شیک و شیک خود زیر پا گذاشته اند تا کیفیت کالای لوکس محصول خود را افزایش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the pre-punk 1970s, before working-class chic peaked, hipsters at art school would have out-posed middle-class Ruby.
[ترجمه گوگل]در دهه 1970 پیش از پانک، قبل از اینکه شیک طبقه کارگر به اوج برسد، هیپسترهای مدرسه هنر از روبی از طبقه متوسط ​​ژست می گرفتند
[ترجمه ترگمان]در دهه های قبل از پانک، قبل از اینکه کلاس ورزش به اوج زیبایی برسد، hipsters در مدرسه هنر، روبی طبقه متوسط رو به رو خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chic Sea-shells in the saleroom Paris, Ader-Tajan, 14 December.
[ترجمه گوگل]صدف های شیک دریایی در اتاق فروش پاریس، آدر تاجان، 14 دسامبر
[ترجمه ترگمان]صدف دریایی Chic در the پاریس، Ader - tajan، ۱۴ دسامبر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیبا (صفت)
cute, yummy, handsome, beautiful, scrumptious, spiffy, fair, beauteous, elegant, picturesque, goodly, well-favored, well-favoured, bonnie, bonny, chic, stylish, dinky, eyeful, pulchritudinous

شیک (صفت)
smart, suave, scrumptious, snappy, trig, swell, swagger, chic, stylish, fashionable, finicky, dapper, dinky, finical, modish

باب روز (صفت)
high-toned, chic, stylish

انگلیسی به انگلیسی

• elegance and sophistication of style
elegant, fashionable, trendy, stylish, modish
chic people and things are fashionable and sophisticated.

پیشنهاد کاربران

شیک
مثال:
he frequented chic supper clubs
او در باشگاههای شیک شبانه زیاد رفت و آمد می کرد.
واژه شیک یک واژه فرانسوی دخیل در فارسی هست به معنی مد روز، خوش لباس و از اینجور معادل ها
such a chic boy
چه پسر خوش لباسی!
توی فارسی کلمه ای که معادل دقیق chic باشه، نداریم. به همین خاطر خود واژه شیک مثل سایر واژگان بیگانه، دخیل در زبان فارسی شد
...
[مشاهده متن کامل]

what a chic dress you are wearing
چه لباس شیکی پوشیدی!

شیک
تو فارسی هم داریم:
فلانی لباسش خیلی شیکه
چقدر کفشات شیکه
چه کیف شیکی
شیک

بپرس