1. chest pain
درد قفسه ی سینه (مربوط به قلب)
2. a chest of drawers
قفسه ی کشودار
3. hairless chest
سینه ی بی مو
4. his chest is covered with black hair
سینه اش از موی سیاه پوشیده است.
5. his chest was covered with decorations
سینه اش پر از مدال بود.
6. kamali's chest is hairy
سینه ی کمالی پشمالو است.
7. the chest had been locked and plumbed
صندوق قفل و پلمب شده بود.
8. the chest is too heavy to be moved
صندوق سنگین تر از آن است که بشود آن را حرکت داد.
9. ammunition chest
جعبه ی مهمات
10. a bow-front chest of drawers
قفسه ی کشودار جلو قوسی
11. a medicine chest
قفسه ی دارو
12. a tattooed chest
سینه ی خالکوبی شده
13. only some chest pains are relegated to the group of cardiovascular diseases
فقط برخی از دردهای سینه را به گروه بیماری های قلب و عروق وابسته می دانند.
14. rahmat's hirsute chest
سینه ی پشمالوی رحمت
15. the community chest
(امریکا) صندوق اعتبارات خیریه
16. constriction of the chest
حالت تنگی و گرفتگی سینه
17. the patient experienced chest pains again
بیمار دوباره احساس درد در سینه ی خود کرد.
18. to unlock a chest
قفل صندوق را باز کردن
19. bob thrust out his chest and pulled in his stomach
باب سینه ی خود را بیرون داد و شکم خود را فرو برد.
20. the bullet pierced akbarshah's chest
گلوله سینه ی اکبرشاه را سوراخ کرد.
21. the movement of his chest as he breathed
بالا و پایین رفتن سینه اش در حال دم زدن
22. get something off one's chest
(عامیانه) دق دل را درآوردن،گلایه کردن،عقده ی خود را گشودن
23. a deep breath will expand your chest
نفس عمیق سینه ات را منبسط می کند.
24. a stab of pain in the chest
دردی که در سینه تیر می کشد
25. he was wearing a uniform, his chest plastered with medals
اونیفورم پوشیده بود و سینه اش پر از مدال بود.
26. he was complaining of pain in the chest
او از درد سینه می نالید.
27. the child held the kitten against his chest and petted it
کودک بچه گربه را در بر گرفت و آن را نوازش کرد.
28. the horse was gasping and heaving its chest
اسب نفس نفس می زد و سینه خود را دمیده می کرد.
29. he pinned the medal to the young soldier's chest
مدال را به سینه ی سرباز جوان زد.
30. he drove his dagger to the hilt in his prostrate enemy's chest
دشنه اش را تا دسته در سینه ی دشمن به خاک افتاده فرو کرد.
31. he tumbled his opponent to the ground and sat on his chest
او حریف خود را بر زمین انداخت و روی سینه اش نشست.
32. the position of the heart on the left side of the chest
جای قلب در سمت چپ سینه