• (1)تعریف: a rich cake containing sweetened cream cheese or cottage cheese, milk, eggs, and flavoring.
• (2)تعریف: (informal) photography of women with attractive figures, usu. in bathing suits or other brief garments. (Cf. beefcake.)
جمله های نمونه
1. For dessert there's apple pie, cheesecake or fruit.
[ترجمه arnoosh] برای دسر، پای سیب، چیز کیک یا ، میوه داریم
|
[ترجمه گوگل]برای دسر، پای سیب، چیزکیک یا میوه وجود دارد [ترجمه ترگمان]برای دسر، پای سیب یا میوه و یا میوه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Betty's strawberry cheesecake is simply to-die-for.
[ترجمه گوگل]چیزکیک توت فرنگی Betty به سادگی قابل استفاده است [ترجمه ترگمان]توت فرنگی به نام Betty به سادگی مرگ است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I decided to sample the chocolate cheesecake.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتم از چیزکیک شکلاتی نمونه بگیرم [ترجمه ترگمان]من تصمیم گرفتم که از کیک شکلاتی نمونه بگیرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. In the end, they decided that their old cheesecake posters really were out of style, after all.
[ترجمه گوگل]در نهایت، آنها به این نتیجه رسیدند که پوسترهای چیزکیک قدیمی آنها واقعاً از مد افتاده است [ترجمه ترگمان]در پایان، آن ها تصمیم گرفتند که پوسترهای قدیمی their واقعا خارج از سبک بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Have some more cheesecake.
[ترجمه گوگل]کمی چیزکیک دیگر بخورید [ترجمه ترگمان]یه کم کیک پنیری بخور [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Neta, looking for a frozen cheesecake, picked out a coffeecake instead.
[ترجمه گوگل]نتا که به دنبال چیزکیک یخ زده بود، به جای آن یک کیک قهوه انتخاب کرد [ترجمه ترگمان]Neta، دنبال یک کیک شکلاتی یخ زده بود و بجاش یک coffeecake انتخاب کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We shared a piece of tiramisu cheesecake, and it was fabulous.
[ترجمه گوگل]ما یک تکه چیزکیک تیرامیسو به اشتراک گذاشتیم و فوق العاده بود [ترجمه ترگمان]ما یه تیکه کیک پنیر داشتیم و خیلی هم عالی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I find myself diving into the chocolate caramel cheesecake.
[ترجمه گوگل]خودم را در حال شیرجه زدن به چیزکیک کاراملی شکلاتی می بینم [ترجمه ترگمان] من خودم رو پیدا کردم که به کیک شکلاتی تبدیل بشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Dan Rizzo is a self-confessed cheesecake freak and has the generous proportions to prove it.
[ترجمه گوگل]دن ریزو یک چیزکیک عجیب و غریب است که به خود اعتراف می کند و نسبت های سخاوتمندانه ای برای اثبات آن دارد [ترجمه ترگمان]دن Rizzo یک عجیب الخلقه cheesecake است و نسبت های سخاوتمندانه برای اثبات آن دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Now add 30 or 40 slices of cheesecake on top of that, and a fella starts to feel a little logy.
[ترجمه گوگل]حالا 30 یا 40 برش چیزکیک را روی آن اضافه کنید و یک فرد کمی احساس منطقی می کند [ترجمه ترگمان]حال ۳۰ یا ۴۰ برش از cheesecake را بر روی آن اضافه کنید، و یک آدم شروع به کمی logy می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Is there any cheesecake left?
[ترجمه گوگل]چیزکیک باقی مونده؟ [ترجمه ترگمان]چیز دیگه ای هم مونده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The waiter brought cheesecake and coffee.
[ترجمه گوگل]گارسون چیزکیک و قهوه آورد [ترجمه ترگمان]پیشخدمت کیک و قهوه آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He was a media star, posing for cheesecake publicity shoots, popping up on girlie calendars and matchbook covers.
[ترجمه گوگل]او یک ستاره رسانه ای بود، برای عکس های تبلیغاتی کیک پنیر ژست می گرفت، روی تقویم های دخترانه و جلد کتاب کبریت ظاهر می شد [ترجمه ترگمان]او یک ستاره رسانه ای بود که برای عکس های تبلیغاتی cheesecake ژست گرفته بود و روی تقویم های دخترانه و جلد matchbook جا به جا شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. And in cheesecake and all kinds of desserts, like chocolate mousse, tiramisu, vanilla pudding, everything that's cooled in the supermarket, there's gelatin to make it look good.
[ترجمه گوگل]و در چیزکیک و انواع دسرها، مانند موس شکلاتی، تیرامیسو، پودینگ وانیلی، هر چیزی که در سوپرمارکت خنک می شود، ژلاتین وجود دارد که آن را خوب جلوه دهد [ترجمه ترگمان]و در cheesecake و انواع دسرها، مانند شکلات mousse، tiramisu، پودینگ وانیل، هر چیزی که در سوپرمارکت سرد می شود، ژلاتین وجود دارد تا خوب به نظر برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. My mom makes a mean cheesecake!
[ترجمه گوگل]مامان من چیزکیک بدی درست میکنه! [ترجمه ترگمان]مامانم خیلی کیک پنیری شده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کیک پنیر (اسم)
cheesecake
انگلیسی به انگلیسی
• custard-like cake containing cheese cheesecake is a dessert that consists of biscuit covered with a soft mixture containing cream cheese. cake made with cottage cheese or with cream cheese
پیشنهاد کاربران
cheesecake ( n ) ( tʃizkeɪk ) =a cold dessert made from a soft mixture of cream cheese, sugar, eggs, etc. on a base of pastry, cake, or crushed cookies, sometimes with fruit on top
عکس های لختی پختی.
cheesecake ( علوم و فنّاوری غذا ) واژه مصوب: کیک پنیر تعریف: شیرینی مغذی و پرمایۀ تهیه شده از پنیر دَلَمه یا پنیر خامه ای و دیگر افزودنی ها
علاوه بر معنی متداول که همون کیک پنیری میشه ، در اصطلاح عامیانه آمریکایی چیز کیک به عکس ها و پوسترهای اغواکننده زنان جذاب که لباس های کمی به تن دارند می گویند. !Did you see these photos ? Talk about CHEESECAKE
پَنیرِیک = پنیر کِیک.
کیک پنیری
cheese cakeهمون چیز کیکیه که توی کافی شاپ با قهوه سفارش می دید