1. cheese it!
ولم کن بابا!
2. cheese keeps in a refrigerator for a long time
پنیر مدت ها در یخچال می ماند (خراب نمی شود).
3. cheese spread
پنیر نرم (که می توان روی نان مالید)
4. cheese with a nip
پنیر دارای طعم تند
5. a cheese with the tang of garlic
پنیری با بوی سیر
6. aged cheese
پنیر پرورده،پنیر کهنه
7. hard cheese and soft cheese
پنیر سفت و پنیر نرم
8. ripe cheese
پنیر عمل آمده
9. sharp cheese
پنیر تندمزه
10. smelly cheese
پنیر بدبو
11. the cheese is firming
پنیر دارد سفت می شود.
12. young cheese
پنیر تازه
13. say cheese
(هنگام عکس برداشتن) لبخند بزن (بزنید)
14. a strong cheese
پنیر تند
15. this old cheese has a bad odor
این پنیر مانده بوی بدی می دهد.
16. to sliver cheese
پنیر را تراشه کردن (رنده کردن)
17. a hunk of cheese
یک تکه پنیر
18. fatima khanum hated cheese
فاطمه خانم از پنیر بدش می آمد.
19. he's a big cheese
خیلی خرش می ره.
20. rind of dutch cheese
پوسته ی پنیر هلندی
21. some bread and cheese
قدری نان و پنیر
22. is it true that cheese disagrees with you?
راست است که پنیر به شما نمی سازد؟
23. we had bread and cheese for breakfast
صبحانه نان و پنیر خوردیم.
24. different as chalk and cheese
(انگلیس) بسیار متفاوت،بسیار ناهمانند
25. he had an allergy to cheese for many years
سال ها به پنیر حساسیت داشت.
26. to live on bread and cheese
با نان و پنیر زندگی کردن
27. (as) different as chalk and cheese
(دارای فرق) از زمین تا آسمان،کاملا متفاوت،بسیار ناسان
28. give me a sliver of that cheese
یک تراشه از آن پنیر را به من بده.
29. she took a bite of bread and cheese
یک لقمه نان و پنیر خورد.
30. the prisoners fared plainly : bread and cheese
زندانیان خوراک ساده می خوردند : نان و پنیر
31. we had to dine on bread and cheese
ما مجبور شدیم که به نان و پنیر بسازیم.
32. we will have to content ourselves with bread and cheese
باید با نان و پنیر بسازیم.