🔸 معادل فارسی: 
کناره گیری از زندگی / بریدن از دنیا / ترک کردن زندگی / خود را کنار کشیدن
در زبان محاوره ای:
ول کرده زندگی رو، دیگه تو این دنیا نیست، قید همه چیز رو زده
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( استعاری – روانی ) :
توصیف حالتی که فرد از نظر ذهنی، احساسی یا اجتماعی از زندگی فاصله گرفته باشه
مثال: After the accident, he just checked out of life.
بعد از تصادف، انگار کلاً از زندگی برید.
2. ( فلسفی – وجودی ) :
بیان نوعی بی تفاوتی یا انزوا نسبت به جریان زندگی، گاهی با بار تأمل برانگیز
مثال: Some people check out of life without dying—they just stop engaging.
بعضی ها بدون اینکه بمیرن، از زندگی کنار می کشن—فقط دیگه درگیرش نمی شن.
3. ( منفی – هشدارآمیز ) :
در برخی موارد اشاره به افکار یا رفتارهای خطرناک مثل افسردگی شدید یا تمایل به خودکشی
مثال: When he said he wanted to check out of life, I knew he needed help.
وقتی گفت می خواد از زندگی خارج بشه، فهمیدم به کمک نیاز داره.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
withdraw – disengage – give up – shut down – isolate – fade away – mentally leave 
کناره گیری از زندگی / بریدن از دنیا / ترک کردن زندگی / خود را کنار کشیدن
در زبان محاوره ای:
ول کرده زندگی رو، دیگه تو این دنیا نیست، قید همه چیز رو زده
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( استعاری – روانی ) :
توصیف حالتی که فرد از نظر ذهنی، احساسی یا اجتماعی از زندگی فاصله گرفته باشه
مثال: After the accident, he just checked out of life.
بعد از تصادف، انگار کلاً از زندگی برید.
2. ( فلسفی – وجودی ) :
بیان نوعی بی تفاوتی یا انزوا نسبت به جریان زندگی، گاهی با بار تأمل برانگیز
مثال: Some people check out of life without dying—they just stop engaging.
بعضی ها بدون اینکه بمیرن، از زندگی کنار می کشن—فقط دیگه درگیرش نمی شن.
3. ( منفی – هشدارآمیز ) :
در برخی موارد اشاره به افکار یا رفتارهای خطرناک مثل افسردگی شدید یا تمایل به خودکشی
مثال: When he said he wanted to check out of life, I knew he needed help.
وقتی گفت می خواد از زندگی خارج بشه، فهمیدم به کمک نیاز داره.
________________________________________
🔸 مترادف ها: