chastisement


معنی: تنبیه
معانی دیگر: گوشمالی

جمله های نمونه

1. Fame is the chastisement of meit and the punishment of talent.
[ترجمه گوگل]شهرت عذاب میت و عقوبت استعداد است
[ترجمه ترگمان]شهرت، تادیب of و مجازات استعداد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We should inflict severe chastisement on criminals.
[ترجمه گوگل]ما باید جنایتکاران را به شدت مجازات کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید مجازات سختی رو به مجرم تحمیل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I think the chastisement to him is too critical.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم تنبیه برای او خیلی جدی است
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم مجازات او برای او خیلی مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But if ye be without chastisement are partakersare ye bastards, and not sons.
[ترجمه گوگل]اما اگر بی عذاب باشید، شریک هستید حرامزاده هستید، نه پسران
[ترجمه ترگمان]اما اگر شما به کیفر احتیاج نداشته باشید، لعنت به شما، ای حرام زاده ها، و نه از پسران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fame id the chastisement of merit and the punishment of talent.
[ترجمه گوگل]شهرت عذاب شایستگی و مجازات استعداد است
[ترجمه ترگمان]شهرت، کیفر شایستگی و مجازات استعدادها را دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Had he been, he would have made Michael Codron's chastisement seem like a love paean.
[ترجمه گوگل]اگر او بود، تنبیه مایکل کودرون را مانند یک عشق عاشقانه جلوه می داد
[ترجمه ترگمان]اگر هم بود، مجازات مایکل Codron را به صورت پیروزی بر زبان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With a roar, he turned on the harridans and flew at them, and the harridans were beset with physical chastisement.
[ترجمه گوگل]با غرش، حریدان ها را روشن کرد و به سوی آنها پرواز کرد و حریدان گرفتار عذاب بدنی شد
[ترجمه ترگمان]با غرشی، زنان روسپی را دور کرد و به سوی آنان پرواز کرد، و زنان پتیاره با کیفر جسمانی به ستوه آمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another option would be to remove the defence of reasonable chastisement in incidents that cause bruising or black eyes.
[ترجمه گوگل]گزینه دیگر حذف دفاع از مجازات معقول در حوادثی است که باعث کبودی یا سیاهی چشم می شود
[ترجمه ترگمان]گزینه دیگر حذف دفاع از تادیب منطقی در حوادثی است که باعث کبودی یا چشمان سیاه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But regret is the beclouding of the mind and not its chastisement.
[ترجمه گوگل]اما پشیمانی مات کردن ذهن است نه عذاب آن
[ترجمه ترگمان]اما افسوس که beclouding ذهن است نه کیفر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You cannot but know that we live in a period of chastisement and ruin.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید ندانید که ما در دوره عذاب و تباهی زندگی می کنیم
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید بدانید که ما در دوره مجازات و نابودی زندگی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. De Gankelaar : Who taught you that senseless self - chastisement?
[ترجمه گوگل]دی گانکلار: چه کسی آن خودتنبیهی بی معنی را به شما آموخت؟
[ترجمه ترگمان]کیست که این کیفر بی معنی را به شما یاد داده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Still her boys reverent remembrance of a most vehement chastisement she once bestowed on them.
[ترجمه گوگل]هنوز هم پسرانش از سخت ترین تنبیهی که او زمانی به آنها داده بود با احترام یاد می کنند
[ترجمه ترگمان]با این همه، هنوز پسران خود را به خاطر نوعی مجازات شدید که یک بار به آن ها ارزانی کرده بود به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And the revolters have gone deep into slaughtering, Though I am a chastisement to them all.
[ترجمه گوگل]و سرکشان به قتل عام رفته اند، هر چند من عذاب همه آنها هستم
[ترجمه ترگمان]و the در حال سلاخی کردن هستند، با وجود اینکه من همه آن ها را تنبیه می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Those who are producing and making of fake and poor goods should be suffered the chastisement.
[ترجمه گوگل]کسانی که کالاهای تقلبی و نامرغوب تولید می کنند و می سازند باید به عذاب برسند
[ترجمه ترگمان]کسانی که تولید و ساخت کالاهای تقلبی و نادرست را تولید می کنند، باید از مجازات رنج ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنبیه (اسم)
talking to, punishment, grueling, chastisement, gruelling

انگلیسی به انگلیسی

• severe punishment; harsh criticism

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Severe criticism 🤛🙇‍♂️🤜
🔍 مترادف: Punishment
✅ مثال: The teacher's chastisement of the student's careless behavior was swift and stern.
عذاب
عذاب الهی
عذابی دردناک

بپرس