chastise

/t͡ʃæˈstaɪz//t͡ʃæˈstaɪz/

معنی: تنبیه کردن، توبیخ و ملامت کردن
معانی دیگر: تنبیه کردن (به ویژه با زدن)، گوشمال دادن، ادب کردن، (شدیدا) سرزنش کردن، بازخواست کردن، محکوم شناختن، توبی  وملامت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: chastises, chastising, chastised
مشتقات: chastisable (adj.), chastisement (n.), chastiser (n.)
(1) تعریف: to punish, often corporally.
مترادف: punish
مشابه: beat, belt, cane, castigate, cuff, discipline, lambaste, objurgate, slap, smack, spank, thrash, wallop, whip

- The masters frequently chastised the students with a cane.
[ترجمه گوگل] استادان بارها شاگردان را با عصا تنبیه می کردند
[ترجمه ترگمان] استادان اغلب دانش آموزان را با عصا تنبیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to criticize harshly.
مترادف: berate, castigate, censure, condemn, excoriate, flay, fulminate against, lambaste, objurgate, rebuke, tongue-lash, upbraid
متضاد: praise
مشابه: admonish, bawl out, chew out, chide, criticize, reprimand, reprove, scold, take to task

- The priest was chastised by the church for espousing radical ideas.
[ترجمه گوگل] این کشیش توسط کلیسا به دلیل حمایت از ایده های رادیکال تنبیه شد
[ترجمه ترگمان] کشیش برای حمایت از عقاید رادیکال از جانب کلیسا مورد توبیخ قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The principal chastised the boy, saying she would expel him if his behavior did not improve.
[ترجمه گوگل] مدیر مدرسه پسر را تنبیه کرد و گفت اگر رفتارش بهتر نشد او را اخراج می کند
[ترجمه ترگمان] مدیر مدرسه به پسر توهین کرد و گفت که اگر رفتار او بهبود نیابد او را اخراج خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Thomas Rane chastised Peters for his cruelty.
[ترجمه گوگل]توماس رین پیترز را به خاطر ظلمش تنبیه کرد
[ترجمه ترگمان] توماس Rane \"،\" پیتر پیترز \"رو تنبیه کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The father chastised his son for his misconduct.
[ترجمه گوگل]پدر پسرش را به خاطر رفتار نادرستش تنبیه کرد
[ترجمه ترگمان]پدرش پسرش رو بخاطر رفتار his تنبیه میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They chastised the government for lacking vitality and strength.
[ترجمه گوگل]آنها دولت را به خاطر نداشتن نشاط و قدرت تنبیه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها دولت را به خاطر فقدان قدرت و قدرت سرزنش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Charity organizations have chastised the Government for not doing enough to prevent the latest famine in Africa.
[ترجمه گوگل]سازمان های خیریه دولت را به دلیل عدم انجام کافی برای جلوگیری از قحطی اخیر در آفریقا محکوم کرده اند
[ترجمه ترگمان]سازمان های خیریه دولت را به خاطر انجام ندادن به اندازه کافی برای جلوگیری از قحطی در آفریقا سرزنش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I just don't want you to chastise yourself.
[ترجمه گوگل]فقط نمی خوام خودتو تنبیه کنی
[ترجمه ترگمان]فقط نمی خواهم خودت را تنبیه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Parents are no longer allowed to chastise their children as they did in the past.
[ترجمه گوگل]والدین دیگر اجازه ندارند مانند گذشته فرزندان خود را تنبیه کنند
[ترجمه ترگمان]والدین دیگر مجاز نیستند فرزندان خود را آنطور که در گذشته انجام دادند، محکوم کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Securities Commission chastised the firm but imposed no fine.
[ترجمه گوگل]کمیسیون اوراق بهادار این شرکت را محکوم کرد اما جریمه ای اعمال نکرد
[ترجمه ترگمان]کمیسیون اوراق بهادار بنگاه را تنبیه کرد ولی جریمه نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. 'You're a fool,' she chastised herself.
[ترجمه گوگل]او خود را تنبیه کرد: "تو احمقی "
[ترجمه ترگمان]تو احمقی، او خودش را تنبیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He chastised the team for their lack of commitment.
[ترجمه گوگل]او تیم را به خاطر عدم تعهدشان سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او تیم را به خاطر عدم تعهد تنبیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Coleman chastised the board for not taking action sooner.
[ترجمه گوگل]کلمن هیئت مدیره را به خاطر اقدام نکردن زودتر مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه ترگمان]من هیات مدیره رو تنبیه می کنم چون زودتر عمل نمی کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fool! she chastised herself, giving herself a shake as the buzzer on the microwave announced that the chicken was ready.
[ترجمه گوگل]احمق! او خودش را سرزنش کرد و در حالی که زنگ مایکروویو اعلام کرد مرغ آماده است، خودش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]احمق! پس از آن که زنگ زد، زنگ زد و زنگ زد و اعلام کرد که مرغ حاضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's never given enough clean clothes and he's chastised for the slightest thing.
[ترجمه گوگل]هرگز به اندازه کافی لباس تمیز به او نداده و برای کوچکترین چیزی تنبیه می شود
[ترجمه ترگمان]او هیچ وقت به اندازه کافی لباس تمیز نداده و به خاطر کوچک ترین چیز تنبیه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For a leading Democrat to chastise his own party at its own nominating convention was a remarkable political feat.
[ترجمه گوگل]برای یک دموکرات پیشرو که در کنوانسیون نامزدی حزب خود را تنبیه کند، یک شاهکار سیاسی قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]برای یک دموکرات برجسته که حزب خود را در کنوانسیون نامزد خود محکوم کند، یک شاهکار سیاسی قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then some old women placed themselves at the front of the mob, alternately calming the children and half-heartedly chastising them.
[ترجمه گوگل]سپس چند پیرزن خود را در جلوی جمعیت قرار دادند و به تناوب بچه ها را آرام می کردند و نیمه دلشان را تنبیه می کردند
[ترجمه ترگمان]سپس برخی از زنان سالخورده خود را جلوی جمع اوباش قرار دادند و به طور متناوب کودکان و نیمی از خود را تنبیه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنبیه کردن (فعل)
amerce, punish, flog, castigate, penalize, chastise, scourge, horsewhip, reprimand

توبیخ و ملامت کردن (فعل)
chastise

انگلیسی به انگلیسی

• punish, discipline; criticize harshly
if you chastise someone, you scold or punish them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

root : cast : پاک - بی عیب
The root word of "chastise" in English comes from the Latin word **"castigare, "** which means "to punish" or "to correct. " It combines **"castus"**
( meaning "pure" or "moral" ) and **" - are"** ( a common verb ending in Latin ) .
...
[مشاهده متن کامل]

In Persian ( Farsi ) , there isn't an exact one - to - one equivalent of this root, but you might express similar ideas with words like **"تنبیه کردن" ( tanbih kardan ) **, which means "to punish" or "to reprimand. "
1. **"The teacher chastised the students for being late to class. "**
**معلم دانش آموزان را به خاطر دیر رسیدن به کلاس سرزنش کرد. **
2. **"Parents often chastise their children when they misbehave. "**
**والدین معمولاً زمانی که فرزندانشان رفتار بدی دارند، آنها را تنبیه می کنند. **
3. **"He felt ashamed after his boss chastised him for making a mistake in the report. "**
**او پس از اینکه رئیسش به خاطر اشتباهش در گزارش او را سرزنش کرد، احساس شرمندگی کرد. **
4. **"The coach chastised the players for not giving their best effort during the game. "**
**مربی بازیکنان را به خاطر تلاش نکردن بهترین خود در طول بازی سرزنش کرد. **
5. **"She didn’t like to chastise her employees but knew it was necessary at times. "**
**او دوست نداشت کارکنانش را تنبیه کند، اما می دانست که گاهی اوقات این کار ضروری است. **
6. **"His parents chastised him for breaking the vase. "**
**والدینش او را به خاطر شکستن گلدان تنبیه کردند. **
7. **"The principal chastised the student for skipping school without permission. "**
**مدیر مدرسه دانش آموز را به خاطر ترک مدرسه بدون اجازه سرزنش کرد. **
8. **"Although she was chastised for her actions, she understood why it was necessary. "**
**اگرچه او به خاطر اعمالش سرزنش شد، اما فهمید که چرا این کار ضروری بود. **
9. **"The soldier was chastised for disobeying orders during the mission. "**
**سرباز به خاطر نافرمانی از دستورات در حین ماموریت تنبیه شد. **
10. **"Sometimes, it’s important to chastise someone gently to help them improve. "**
**گاهی اوقات، مهم است که به طور ملایم کسی را تنبیه کنیم تا به بهبود آن کمک کنیم. **
chatgpt

root word : cast : پاک - بی عیب
The English word **"castigate"** comes from the Latin **"castīgāre"** ( to correct, punish, reprimand ) , which is derived from:
- **"castus"** ( pure, chaste )
...
[مشاهده متن کامل]

- **"agere"** ( to drive, do, lead )
In **Persian ( Farsi ) **, a similar meaning can be expressed with words like **"تنبیه کردن"** ( tanbih kardan - to punish ) or **"سرزنش کردن"** ( sarzanesh kardan - to reprimand ) .
1. **The teacher castigated the students for not completing their homework on time. **
معلم دانش آموزان را به خاطر انجام ندادن تکالیف به موقع تنبیه کرد.
2. **The manager castigated his team for missing the project deadline. **
مدیر تیمش را به خاطر از دست دادن مهلت پروژه سرزنش کرد.
3. **The senator was castigated by the public for his controversial remarks. **
سناتور به خاطر اظهارات جنجالی اش از سوی مردم سرزنش شد.
4. **The coach castigated the players for their lack of effort during the game. **
مربی بازیکنان را به خاطر کم کاری در طول بازی تنبیه کرد.
5. **He was castigated by his friends for betraying their trust. **
او توسط دوستانش به خاطر خیانت به اعتمادشان سرزنش شد.
6. **The journalist castigated the government for its failure to address the crisis. **
روزنامه نگار دولت را به خاطر ناتوانی در رسیدگی به بحران مورد سرزنش قرار داد.
7. **She castigated herself for not studying harder for the exam. **
او خودش را به خاطر نخواندن بهتر برای امتحان سرزنش کرد.
8. **The principal castigated the students for the vandalism in the school. **
مدیر مدرسه دانش آموزان را به خاطر خرابکاری در مدرسه تنبیه کرد.
9. **The critic castigated the movie for its lack of originality. **
منتقد فیلم را به خاطر عدم اصالتش سرزنش کرد.
10. **After the meeting, he was castigated by his colleagues for not contributing enough. **
پس از جلسه، او توسط همکارانش به خاطر کم کاری در بحث ها سرزنش شد.
These examples show how **"castigate"** is used to mean **severe criticism or punishment**.

حتماً! در اینجا به طور کامل و مفصل به بررسی کلمه **"chastise"** می پردازم، شامل معنی، ریشه شناسی، تاریخچه، و کلمات مرتبط.
- - -
### کلمه: **"Chastise"**
#### ۱. **معنی:**
- به معنای **تنبیه کردن**، **سرزنش کردن**، یا **توبیخ کردن** است. این کلمه معمولاً برای توصیف اقداماتی استفاده می شود که با هدف اصلاح رفتار یا تنبیه کسی انجام می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

- **مترادف ها:** تنبیه کردن، سرزنش کردن، توبیخ کردن، مجازات کردن.
- **متضاد ها:** تشویق کردن، تحسین کردن، پاداش دادن.
- - -
#### ۲. **ریشه شناسی:**
- از کلمه لاتین **"castigare"** گرفته شده است که به معنای **"اصلاح کردن"**، **"تنبیه کردن"**، یا **"سرزنش کردن"** است.
- این کلمه از ترکیب دو بخش لاتین تشکیل شده است:
- **"castus"**: به معنای **"پاک"** یا **"بی عیب"**.
- **"agere"**: به معنای **"انجام دادن"** یا **"عمل کردن"**.
- بنابراین، **"castigare"** به معنای **"پاک کردن از خطا"** یا **"اصلاح کردن"** است.
- این کلمه در قرن ۱۳ میلادی وارد زبان انگلیسی شد و ابتدا به معنای **تنبیه بدنی** یا **مجازات** استفاده می شد. به مرور زمان، معنای آن گسترش یافت و شامل **سرزنش کلامی** نیز شد.
- - -
#### ۳. **تاریخچه و تغییرات معنایی:**
- در قرون وسطی، این کلمه اغلب برای توصیف تنبیه های بدنی یا مجازات های سخت استفاده می شد.
- در ادبیات کلاسیک انگلیسی، این کلمه برای توصیف اقدامات اصلاحی یا تنبیهی به کار می رفت، چه به صورت فیزیکی و چه کلامی.
- امروزه، این کلمه بیشتر در زمینه های **روانشناسی**، **تربیتی**، و **حقوقی** استفاده می شود و می تواند به هر نوع تنبیه یا سرزنش اشاره کند.
- - -
#### ۴. **کلمات مرتبط:**
- **"Chastisement"** ( اسم ) : به معنای **تنبیه** یا **سرزنش**.
- **"Chaste"** ( صفت ) : به معنای **پاک**، **بی عیب**، یا **عفیف**.
- **"Castigate"** ( فعل ) : به معنای **سرزنش شدید کردن** یا **تنبیه کردن**.
- **"Chastity"** ( اسم ) : به معنای **پاکدامنی** یا **عفت**.
- - -
#### ۵. **مثال های کاربردی:**
- The teacher **chastised** the student for cheating on the exam.
( معلم دانش آموز را برای تقلب در امتحان سرزنش کرد. )
- He was **chastised** by his boss for missing the deadline.
( او توسط رئیس اش به دلیل از دست دادن مهلت مقرر توبیخ شد. )
- In some cultures, physical **chastisement** is still used as a form of discipline.
( در برخی فرهنگ ها، تنبیه بدنی هنوز به عنوان یک شکل از انضباط استفاده می شود. )

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Reprimand
🔘 Scold
🔘 Rebuke
🔘 Chastise
🔘 Censure
🔘 Reproach
🔘 Berate
✅ Definition:
👉 To express disapproval or criticism, often in a harsh manner.
سرزنش کردن ، تنبیه کردن ، ادب کردن ، ( بصورت شدید ) انتقاد کردن و . . .
The coach chastised the team for their lack of effort during the crucial match
chastise
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To scold or reprimand someone severely 🚫🫵
🔍 مترادف: Punish
✅ مثال: The parents chastised their child for misbehaving.
مثال؛
The coach chastised the player for not putting in enough effort during practice.
A parent might chastise their child for not doing their homework.
A teacher might chastise a student for talking during class.
chastise \ ˈcha - ˌstīz \ verb
🔴 to judge, criticize, blame or reprimand sternly
◀️ The director Simon McBurney wasn’t trying to chastise anyone for being inattentive. He was gently easing the audience into a realm of clever feints, a place where everything is both highly imaginative and endearingly simple — and where seeing the trick only enhances the magic.
...
[مشاهده متن کامل]

پرخاش و سرزنش و گوشمالی کردن به قصد تنبیه
توبیخ کردن
ملامت کردن
سرزنش کردن
Dress down
Chew out
Chide
Blame
Reproach
Reprimand
Criticize
Call on the carpet
call on
Scold
Rebuke
• He will chastise you for not spending
. time with him
سرزنش کردن هم معنی میدهد
مثلا
I chastise myself
من خودم رو سرزنش میکنم
مقصر دانستن، تقصیر را گردنِ کسی انداختن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس