🔹پیگیری کردن / دنبال چیزی رفتن / یادآوری کردن برای انجام کاری / سراغ گرفتن
🔹 مثال ها:
She chased up the HR team for her contract. قراردادش رو از تیم منابع انسانی پیگیری کرد.
We need to chase up members who haven’t paid yet. باید اعضایی که هنوز پرداخت نکردن رو پیگیری کنیم.
... [مشاهده متن کامل]
He chased up the missing shipment with the courier. محموله ی گمشده رو از طریق پیک پیگیری کرد.
🔹 مترادف ها | follow up/ check on / pursue /track down /remind
🔹 مثال ها:
She chased up the HR team for her contract. قراردادش رو از تیم منابع انسانی پیگیری کرد.
We need to chase up members who haven’t paid yet. باید اعضایی که هنوز پرداخت نکردن رو پیگیری کنیم.
... [مشاهده متن کامل]
He chased up the missing shipment with the courier. محموله ی گمشده رو از طریق پیک پیگیری کرد.
🔹 مترادف ها | follow up/ check on / pursue /track down /remind
۱. دنبال کسی یا چیزی بودن و پیدا کردن اون
Can you chase up those files for me?
۲. تماس گرفتن یا پیدا کردن کسی معمولا برای خواستن چیزی
His landlord had to chase him up for his rent.
۲. تماس گرفتن یا پیدا کردن کسی معمولا برای خواستن چیزی
پیگیری و نظارت
پیگیری کردن، پیگیر بودن
یادآوری کردن
دنبال کردن، تعقیب کردن