chary

/ˈt͡ʃɑːri//ˈt͡ʃeəri/

معنی: محتاط، کمرو، با احتیاط و دقیق
معانی دیگر: ملاحظه کار، با دقت، با مضایقه، با دریغ (در مقابل بی دریغ)، عزیز، محبوب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: charier, chariest
مشتقات: charily (adv.)
(1) تعریف: wary or mindful; cautious.
مشابه: cagey, canny, cautious, safe, shy, wary

- Chary investors are likely to avoid these risky stocks.
[ترجمه گوگل] سرمایه گذاران Chary احتمالاً از این سهام پرخطر اجتناب می کنند
[ترجمه ترگمان] سرمایه گذاران Chary به احتمال زیاد از این سهام ریسک دار اجتناب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: selective; fastidious.

- He is chary about who reads his work.
[ترجمه سعید اصغری] او در مورد کسی که کارش را بررسی میکند محتاط است
|
[ترجمه گوگل] او در مورد اینکه چه کسی آثارش را می خواند دلسوز است
[ترجمه ترگمان] او در مورد اینکه چه کسی کار خود را مطالعه می کند، محتاط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: bashful; timid.

- She is chary of meeting new people.
[ترجمه گوگل] او مشتاق ملاقات با افراد جدید است
[ترجمه ترگمان] او از ملاقات با مردم جدید بیمناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: not dispensing freely; sparing (often fol. by "of").

- She is chary of favors to mere acquaintances.
[ترجمه گوگل] او نسبت به آشنایان صرف لطف دارد
[ترجمه ترگمان] از داشتن دوستان و آشنایان برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she is chary of offending others
او مواظب است که دیگران را نرجاند.

2. she was chary of her hospitality
او در مهمان نوازی مضایقه می کرد.

3. to be chary of
مضایقه کردن

4. naheed started a chary descent of the stairs
ناهید با احتیاط از پله ها شروع به فرود آمدن کرد.

5. I'm a bit chary of using a travel agency that doesn't have official registration.
[ترجمه گوگل]من از استفاده از آژانس مسافرتی که ثبت رسمی ندارد کمی دلسرد هستم
[ترجمه ترگمان]من از استفاده از یک آژانس مسافرتی استفاده کرده ام که ثبت رسمی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I am rather chary of making too many idiotic mistakes.
[ترجمه گوگل]من نسبت به انجام اشتباهات احمقانه بیش از حد علاقه مند هستم
[ترجمه ترگمان]از اینکه اشتباه ات احمقانه زیادی مرتکب شده ام، کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She started a chary descent of the stairs.
[ترجمه گوگل]او شروع به پایین آمدن از پله ها کرد
[ترجمه ترگمان]شروع به پایین رفتن از پله ها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Banks were chary of lending the company more money.
[ترجمه گوگل]بانک‌ها به دنبال وام دادن بیشتر به شرکت بودند
[ترجمه ترگمان]بانک ها از اعطای وام بیشتر به شرکت بیمناک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They are chary of investing such an amount of money in the risky business.
[ترجمه گوگل]آنها به سرمایه گذاری چنین مقدار پول در تجارت پرخطر علاقه مند هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها از سرمایه گذاری چنین مقدار پول در کسب وکار پرخطر برخوردار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She is chary of lending money.
[ترجمه گوگل]او دلسوز وام دادن پول است
[ترجمه ترگمان]او از قرض دادن پول برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was chary of her reputation.
[ترجمه گوگل]او از شهرت خود متمایز بود
[ترجمه ترگمان]از لحاظ شهرت در او کم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chary -- aloof in the presence of strangers.
[ترجمه گوگل]چاری -- در حضور غریبه ها دوری می جوید
[ترجمه ترگمان] chary - دوری در مقابل غریبه ها -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You should be chary of investing any money in such a risky venture.
[ترجمه گوگل]شما باید از سرمایه گذاری هر پولی در چنین سرمایه گذاری مخاطره آمیزی دلسوز باشید
[ترجمه ترگمان]شما باید از سرمایه گذاری در سرمایه گذاری در چنین سرمایه گذاری پرمخاطره استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is chary of catching cold.
[ترجمه گوگل]او عاشق سرماخوردگی است
[ترجمه ترگمان]از اینکه سرما بخورد، کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محتاط (صفت)
careful, alert, cautious, wary, prudent, discreet, cagey, circumspect, chary, forehanded, gingerly, prudential

کمرو (صفت)
sham, weak, shy, chicken-hearted, bashful, shamefaced, timid, coy, cagey, meticulous, sheepish, blate, cagy, chary, chicken-livered, unassertive

با احتیاط و دقیق (صفت)
chary

انگلیسی به انگلیسی

• careful, cautious, wary
if you are chary of doing something, you are careful and cautious about doing it.

پیشنهاد کاربران

مراقب، محتاط، مواظب، خسیس، ناخن خشک، مضایقه کار
با احتیاط، ملاحظه گر، با حساب کتاب، حساب گر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : chariness
✅️ صفت ( adjective ) : chaty
✅️ قید ( adverb ) : charily

بپرس