charwoman

/ˈt͡ʃɑːˌrwʊmən//ˈt͡ʃɑːwʊmən/

معنی: مستخدمه، کلفت، زغال فروش
معانی دیگر: (زن) پیشخدمت، نظافتچی اداره، مستخدمه (به ویژه در ادارات و ساختمان ها)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: charwomen
• : تعریف: a woman employed to perform general cleaning work, usu. in a large building.

جمله های نمونه

1. You're a charwoman for Mrs Charlton, but round about here they have a number of names for you.
[ترجمه گوگل]شما برای خانم چارلتون یک چارلومن هستید، اما در اینجا تعدادی نام برای شما دارند
[ترجمه ترگمان]شما یک خدمتکار برای خانم Charlton هستید، اما در اطراف اینجا تعدادی اسم برای شما دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She has also a splendid charwoman.
[ترجمه گوگل]او همچنین یک charwoman باشکوه دارد
[ترجمه ترگمان]او نیز یک مستخدمه بسیار عالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tbeneficiary job is charwoman the window.
[ترجمه گوگل]شغل ذینفع، charwoman پنجره است
[ترجمه ترگمان]کار Tbeneficiary به کمک پنجره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Li Ming or his acquaintances are charwoman the allowance.
[ترجمه گوگل]لی مینگ یا آشنایانش چاروامن هستند
[ترجمه ترگمان] لیسا مینگ \"یا دوست هاش تو\" پول توجیبی هستن \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Charwoman : Yeah, that's why I love this bag. It has so many pockets.
[ترجمه گوگل]Charwoman: بله، به همین دلیل است که من این کیف را دوست دارم خیلی جیب داره
[ترجمه ترگمان]آره، واسه همینه که این کیف رو دوست دارم جیب های زیادی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His life only with a charwoman in the kitchen.
[ترجمه گوگل]زندگی او فقط با یک زن چادری در آشپزخانه
[ترجمه ترگمان]زندگی او فقط با یک خدمتکار در آشپزخانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The charwoman looked depressed.
[ترجمه گوگل]چاروامن افسرده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]مستخدمه افسرده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sarah quarrels with the charwoman.
[ترجمه گوگل]سارا با زن چادری دعوا می کند
[ترجمه ترگمان] سارا \"هم با\" مستخدمه charwoman \"دعوا میکنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ten years ago, Cao Shufa in a small factory charwoman.
[ترجمه گوگل]ده سال پیش، کائو شوفا در یک کارخانه کوچک charwoman
[ترجمه ترگمان]ده سال پیش، \"cao Shufa\" تو یه charwoman کوچیک کارخونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The only person inside the gloomy building was a charwoman cleaning.
[ترجمه گوگل]تنها کسی که داخل ساختمان غم‌انگیز بود، یک کارومن بود که مشغول نظافت بود
[ترجمه ترگمان]تنها کسی که درون آن ساختمان تاریک بود این بود که نظافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is a cold and dark the voice sounded in my ear: what he knew, the illiterate Hazara?His life only with a charwoman in the kitchen.
[ترجمه گوگل]صدای سرد و تاریکی در گوشم پیچید: چه می دانست، هزاره بی سواد؟
[ترجمه ترگمان]صدایی سرد و تاریک در گوشم طنین انداخت: چیزی که او می دانست، هزاره بی سواد؟ زندگی او فقط با یک خدمتکار در آشپزخانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مستخدمه (اسم)
abigail, maid, charwoman, maidservant

کلفت (اسم)
charwoman, maidservant, gillie, chambermaid, tire-woman, biddy, handmaid, housemaid, moll, woman, girl, trull, waitress, marchioness

زغال فروش (اسم)
charwoman

انگلیسی به انگلیسی

• cleaning woman
a charwoman is a woman who is employed to clean houses or offices; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس