charting

جمله های نمونه

1. They are closely charting the progress of the telecommunications satellite.
[ترجمه گوگل]آنها از نزدیک پیشرفت ماهواره مخابراتی را ترسیم می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دقت پیشرفت ماهواره مخابراتی را ترسیم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Scientists have been charting temperature changes in the oceans.
[ترجمه گوگل]دانشمندان تغییرات دمایی در اقیانوس ها را ترسیم کرده اند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان تغییرات دما در اقیانوس ها را ترسیم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Scientists are carefully charting the progress of the spacecraft.
[ترجمه گوگل]دانشمندان با دقت در حال ترسیم پیشرفت فضاپیما هستند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان به دقت پیشرفت فضاپیما را ترسیم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They are charting out the future of the organization.
[ترجمه گوگل]آنها در حال ترسیم آینده سازمان هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها نقشه آینده سازمان را ترسیم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. July 1 Market Testing - Charting a course through the legal labyrinth.
[ترجمه گوگل]تست بازار 1 ژوئیه - ترسیم یک دوره از طریق هزارتوی قانونی
[ترجمه ترگمان]۱ ژوئیه آزمون بازار - تعیین مسیر از طریق مارپیچی قانونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In charting the progress of fans' careers, two types of data have been used.
[ترجمه گوگل]در ترسیم نمودار پیشرفت شغلی طرفداران از دو نوع داده استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]در ترسیم نمودار پیشرفت در مشاغل، دو نوع از داده ها مورد استفاده قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And a few visionaries are also charting ways to fit the automobile into a more livable lifestyle.
[ترجمه گوگل]و تعداد کمی از رویاپردازان نیز در حال ترسیم راه‌هایی برای تطبیق خودرو با یک سبک زندگی قابل زندگی هستند
[ترجمه ترگمان]و تعداد کمی از visionaries ها راه هایی برای متناسب کردن اتومبیل به سبک زندگی قابل زندگی قابل زندگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On the plus side, charting capabilities are excellent - there's a vast range of graph types.
[ترجمه گوگل]از جنبه مثبت، قابلیت های نمودار بسیار عالی است - طیف گسترده ای از انواع نمودار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در طرف دیگر، این قابلیت ها بسیار عالی هستند - دامنه وسیعی از انواع گراف وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lydell has spent years charting the movement of these asteroids.
[ترجمه گوگل]لایدل سال ها وقت صرف ترسیم حرکت این سیارک ها کرده است
[ترجمه ترگمان]Lydell سال ها است که حرکات این خرده سیاره ها را رسم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In charting development within the group two samples of boys have been used to reduce the task to manageable proportions.
[ترجمه گوگل]در ترسیم نمودار رشد درون گروهی از دو نمونه پسر برای کاهش کار به نسبت های قابل مدیریت استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]در ترسیم charting در گروه دو نمونه از پسران برای کاهش میزان کار به نسبت های قابل مدیریت استفاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For example, Ami Pro has a charting module that makes it very easy to include graphs in your documents.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، Ami Pro دارای یک ماژول نمودار است که گنجاندن نمودارها را در اسناد شما بسیار آسان می کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، آمی Pro یک مدول charting دارد که خواندن نمودارها در اسناد تان را بسیار آسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some schools, where charting family history has traditionally been a classroom project, are now skipping the exercise altogether.
[ترجمه گوگل]برخی از مدارس، که در آن ترسیم تاریخچه خانواده به طور سنتی یک پروژه کلاس درس بوده است، اکنون به طور کلی از این تمرین صرف نظر می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از مدارس که تاریخچه خانواده را رسم می کنند، به طور سنتی یک پروژه کلاس درسی بوده اند، هم اکنون این ورزش را نادیده می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But charting and trendline drawing allow for a bit of wiggle room.
[ترجمه گوگل]اما ترسیم نمودار و خط روند کمی فضای حرکت را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]اما کشیدن تصویر و خط روند خط روند حرکت دادن به یک بیت از جنب و جوشی را مجاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Developing, charting, administering, and monitoring the actual job and tasks that are necessary to be performed by all project participants and functionalities.
[ترجمه گوگل]توسعه، ترسیم نمودار، اداره و نظارت بر کار و وظایف واقعی که برای انجام همه شرکت کنندگان پروژه و عملکردها ضروری است
[ترجمه ترگمان]توسعه، ترسیم و نظارت بر کار و وظایف واقعی که باید توسط همه شرکت کنندگان و کارکرده ای پروژه انجام شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He did this by charting and the Earth's change of position from opposition to quadrature.
[ترجمه گوگل]او این کار را با ترسیم نمودار و تغییر موقعیت زمین از مخالف به ربع انجام داد
[ترجمه ترگمان]او این کار را با ترسیم و تغییر موقعیت زمین از مخالفت با مربع سازی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mapping, planning, diagraming

پیشنهاد کاربران

نمودارسازی
نمودار نگاری
طرح ریزی
charting ( مهندسی نقشه‏برداری )
واژه مصوب: نقشه‏سازی 1
تعریف: فرایند طراحی و تولید نقشه‏های مورد نیاز در ناوبری
ترسیم نمودار

بپرس