charges


معنی: عوارض

جمله های نمونه

1. insupportable charges
اتهامات بی اساس

2. the bank charges me ten percent interest for the loan
بانک از من بابت وام ده درصد بهره می گیرد.

3. to bring charges against someone
علیه کسی اقامه ی دعوی کردن

4. to prefer charges against an attacker
بر علیه ضارب اقامه ی دعوی کردن

5. to made the charges stick
اتهامات را اثبات کردن

6. two like electrical charges repel one another
دو بار الکتریکی هم نام همدیگر را دفع می کنند.

7. what were the charges against him?
اتهامات علیه او چه بود؟

8. (postal) stamp and telephone charges
پول تمبر و تلفن

9. he was arrested on charges of flashing
او به جرم عورت نمایی بازداشت شد.

10. he was arrested on charges of procuring
به جرم جاکشی بازداشت شد.

11. the court dismissed the charges
دادگاه اتهامات وارده را رد کرد.

12. he spoke to his two charges
با دو نفری که سرپرستی آنان را به عهده داشت صحبت کرد.

13. he was acquitted on all charges
از کلیه اتهامات مبرا شد.

14. he was cleared of all charges
او از همه ی اتهامات مبری شناخته شد.

15. he was wronged by false charges
با تهمت های دروغین در حق او بی انصافی کردند.

16. the judge dismissed all the charges brought against him
قاضی کلیه ی اتهامات وارده برعلیه او را مردود اعلام کرد.

17. he elided any reference to the charges against himself
او هر گونه اشاره به اتهامات نسبت به خودش را از قلم انداخت.

18. he was exonerated from all the charges brought against him
او در برابر کلیه ی اتهامات وارده بی گناه شناخته شد.

19. he confessed to three of the four charges brought against him
او به سه تا از چهار اتهام وارده علیه او اقرار کرد.

20. a police blotter is a record of all arrests and charges
دفتر روزانه ی کلانتری عبارت است از ثبت کلیه ی بازداشت ها و اتهامات.

مترادف ها

عوارض (اسم)
dues, toll, charges, complications, taxes, jogs

تخصصی

[ریاضیات] مخارج، هزینه

انگلیسی به انگلیسی

• expense

پیشنهاد کاربران

مسئولیتها، مقامها، مناصب
مثال
the charges of Saddam
مسئولیتهای صدام در دولت عراق
باشگاه
بارها ( بارهای الکتریکی )
۱ ) پرداخت
۲ ) مواد منفجره ی لازم برای بمب و گلوله
اتهامات

بپرس