chargeable

/ˈt͡ʃɑːrdʒəbl̩//ˈt͡ʃɑːdʒəbl̩/

معنی: پرشدنی، اتهام پذیر، قابل بدهی یا پرداخت
معانی دیگر: قابل مطالبه، محول کردنی، حساب شدنی (پای کسی) (رجوع شود به: charge)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of charge.

جمله های نمونه

1. Any expenses you may incur will be chargeable to the company.
[ترجمه گوگل]هرگونه هزینه ای که ممکن است متحمل شوید به عهده شرکت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هر هزینه ای که ممکن است متحمل شوید به شرکت بستگی خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The day of departure is not chargeable if rooms are vacated by 00 noon.
[ترجمه گوگل]اگر اتاق ها تا ساعت 00 ظهر تخلیه شوند، روز حرکت هزینه ای دریافت نمی شود
[ترجمه ترگمان]امروز بعد از ظهر اگر اتاق ها خالی باشند، تخفیف نخواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Advice will be given as a chargeable service.
[ترجمه گوگل]مشاوره به عنوان خدمات هزینه ای ارائه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]توصیه به عنوان یک سرویس chargeable داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These debts are chargeable to me.
[ترجمه گوگل]این بدهی ها از من قابل دریافت است
[ترجمه ترگمان]این بدهی ها به من بدهکار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The rate of tax on chargeable gains is that which results from adding the gain to the individual's total income.
[ترجمه گوگل]نرخ مالیات بر سود قابل شارژ، نرخی است که از افزودن سود به کل درآمد فرد حاصل می شود
[ترجمه ترگمان]نرخ مالیات بر درآمد chargeable این است که از افزودن بهره به کل درآمد فرد حاصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Referrals to community psychiatric nurses are chargeable to the fund but those to social workers are not.
[ترجمه گوگل]ارجاع به پرستاران روانپزشکی جامعه به صندوق پرداخت می شود اما به مددکاران اجتماعی اینگونه نیست
[ترجمه ترگمان]Referrals به پرستاران روان پزشکی اجتماعی نسبت به این صندوق غیر قانونی هستند، اما آن هایی که به کارگران اجتماعی کمک می کنند، نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The clergy's travelling expenses are chargeable as extras.
[ترجمه گوگل]هزینه ایاب و ذهاب روحانیون به صورت اضافه دریافت می شود
[ترجمه ترگمان]خرج سفر کشیش ها به عنوان پول اضافی خرج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their costs, in lost chargeable hours, are borne by their firms rather than by registered auditors as a body.
[ترجمه گوگل]هزینه‌های آن‌ها، در ساعات شارژ از دست رفته، به جای حسابرسان ثبت‌شده به‌عنوان یک سازمان، توسط شرکت‌هایشان تقبل می‌شود
[ترجمه ترگمان]هزینه های آن ها، در چند ساعت از دست رفته، به جای حسابرسان ثبت شده به عنوان یک جسم، توسط شرکت های خود منتقل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Liability to capital gains tax arises where a chargeable gain is made on the disposal of company assets.
[ترجمه گوگل]بدهی مالیات بر عایدی سرمایه زمانی ایجاد می شود که سود قابل شارژی از واگذاری دارایی های شرکت حاصل شود
[ترجمه ترگمان]مسیولیت در مورد سود سرمایه در جایی بروز می کند که افزایش chargeable در اختیار دارایی های شرکت قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The chargeable services you required need you to pay by yourself.
[ترجمه گوگل]خدمات قابل شارژی که نیاز دارید باید خودتان پرداخت کنید
[ترجمه ترگمان]خدمات chargeable که شما نیاز داشتید باید توسط خودتان پرداخت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You should reduce the number of chargeable minutes.
[ترجمه گوگل]باید تعداد دقیقه های قابل شارژ را کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]شما باید تعداد دقایق chargeable را کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The crime is chargeable on him.
[ترجمه گوگل]جرم بر عهده اوست
[ترجمه ترگمان]این جنایت به گردن اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is chargeable with a fault or neglect.
[ترجمه گوگل]او به تقصیر یا سهل انگاری متهم است
[ترجمه ترگمان]او دچار نقص و یا غفلت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The expense is chargeable on him.
[ترجمه گوگل]هزینه بر عهده اوست
[ترجمه ترگمان]مخارج این کار به گردن اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرشدنی (صفت)
chargeable

اتهام پذیر (صفت)
chargeable

قابل بدهی یا پرداخت (صفت)
chargeable

انگلیسی به انگلیسی

• able to be charged

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : charge
✅️ اسم ( noun ) : charge / charger / chargeability
✅️ صفت ( adjective ) : chargeable / charged
✅️ قید ( adverb ) : _
مشمول مالیات
مطالبه پذیر
قابل پرداخت

بپرس