charge with
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
تکلیف دادن، وظیفه محول کردن، تکلیف تعیین کردن
روبرو شدن
پر از
The atmosphere was charged with positive energy
اتمسفر اون فضا، پر از انرژی مثبت بود.
اتمسفر اون فضا، پر از انرژی مثبت بود.
متهم شدن/کردن به . . . . .
عهده دار شدن کار، وظیفه و . . .
آنها متهم به نقض قانون فدرال بودند
متهم شدن/کردن به . . . . .